روزنامه ابتکار در مطلبی با عنوان «گفتگو تنها راهکار موجود» به قلم علی رضا صدقی این گونه آورده است:
فاصله شگرفی که این روزها میان نخبگان سیاسی و بدنه اجتماعی در جامعه ایران به وجود آمده، وضعیتی به مراتب خطرخیز و نگران کننده را بازتاب میدهد. این فاصله ممکن است در ظاهر فضا و امکانی را برای ارباب قدرت به منظور اتخاذ تصمیمهای خارج از عرف یا بی توجه به مطالبات عمومی فراهم آورد، اما بدون تردید در درازمدت گریبان گیر آنها خواهد شد.
چه این که نمیتوان و نباید حاکمیت هر کشوری با فاصلهای زیاد میان مردم و طبقه حکمران دست به اداره امور بزند. نتیجه چنین فرآیندی در گام نخست از میان رفتن امکان مفاهمه میان دولت (به مفهوم حاکمیت) و ملت است. در حقیقت این فضا قدرت درک متقابل بدنه و راس هرم قدرت را از هر دو سلب میکند.
به طور طبیعی نخستین پیامد بروز این وضعیت ایجاد فضای عدم اطمینان میان مردم و حاکمیت است. چرا که قوه هاضمه ملت توان درک و هضم موضوعات مطرح شده از سوی دولتمردان را ندارد و از سوی دیگر، حاکمان نیز امکان فهم مطالبات عمومی را از دست میدهند. به دیگر بیان، هر چه این فاصله بیشتر میشود، عنصر غریبگی میان مردم و حاکمان نیز محکمتر و اساسیتر میشود. در نتیجه این غریبگی و اعتماد و اطمینان از میان رفته، بستر مطالبات از یک سو و زمینه اعمال اقتدار حاکمیت از سوی دیگر به سمت نوعی رادیکالیزم ـ ولو در کلام ـ پیش میرود.
مولود نامیمون این رادیکالیزم هر چه که باشد در نهایت به سود ملک و میهن نخواهد بود. حتی اگر در کوتاه مدت نهاد قدرت بتواند بخشی از این رادیکالیزم را فرونشاند، به طور یقین در درازمدت با مشکلاتی اساسی از سوی آن روبه رو خواهد شد.
اگر در بستری آرام و به دور از جنجالهای قدرت طلبانه این موضوع مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد، یقینا مسئولان امر به سوی مفاهمه و درک متقابل با ملت حرکت خواهند کرد. اما نکته عجیب اینجاست که این روزها احساس میشود هیچ تمایلی از سوی نهاد قدرت برای نزدیک شدن به ملت ـ به عنوان یک کل غیریکپارچه ـ نیز وجود ندارد. در حقیقت به نظر میرسد ملت و دولت، چون دو قطب هم نام به سرعت و شدت در حال دور شدن و فاصله گرفتن از یکدیگر هستند.
با این اوصاف به نظر میرسد باید مسئله را در گام نخست از طریق گفتگو و شنیدن پی گرفت. این دولت است که به عنوان عنصر قدرتمند و بالادستی در معادلات اجتماعی پای به میان گذاشته و سعی در ایجاد نوعی گفتگو میان خود و ملت داشته باشد. گفتگویی که بتواند بخشی از نیازهای ابتدایی و اولیه زیست اجتماعی برای آحاد جامعه ایران را فراهم آورد.
مسولان امر نباید فراموش کنند که بسیاری از آرمان ها، شعارها و خواستها پساپشت مشکلات روزمره اجتماعی پنهان شده و آرام آرام به دست فراموشی سپرده میشوند. معنای دیگر این گزاره یعنی این که نباید فاصله گرفتن مردم از بسیاری از شعارهای ابتدایی انقلاب را به حساب فراموشی آنها گذاشت. بلکه عوامل متعدد و متکثری موجب شده اند تا زمینه و زمانه برای جدایی مردم از این شعارها فراهم آید و مهمترین عوامل را باید در ناکارآمدی و به تبع آن فاصله گرفتن نهاد قدرت از مردم دانست.
شاید لازم باشد تا نهاد قدرت بار دیگر کلیه موضوعات و مسائل را از نو و این بار با نگاهی از منظر مقبولیت عمومی بنگرد و پیش و بیش از هر چیز در پی رفع مشکلات ساده و عمومی مردم باشد. بدون شک حرکت از این مسیر و عبور از این معبر میتواند زمینه را برای فرارفت از مشکلات موجود و احتمالی آینده بیش از وضعیت حاضر فراهم آورد.