به نام خدا
روزی روزگاری
خاطرات غلامعباس حسن پور
قسمت چهل و هشتم
پس از تکمیل و سازماندهی گردان کوثر تجهیزات نظامی تحویل گرفتیم .
و جهت گذراندن دوره آموزشی به محل سد دز شهرستان دزفول رفتیم در آنجا چادرهای خود را مستقر نموده و بعد از یک روز استراحت ، دوره های مخصوص تکمیلی شنا و غواصی رزمی را شروع کردیم در طول روز توسط واحد آموزش نظامی لشکر ۱۷ مشغول آموزش تکمیلی شنا و آموزش غواصی بودیم ، رزم در آب و عبور از آب های عمیق با تجهیزات کامل و بعضی از مواقع هم در کلاس های تئوری نظامی شرکت می کردیم .
آبان ماه سال ۱۳۶۵ را در این مکان مشغول آموزش بودیم اول صبح ها پس از مراسم صبحگاه به پیاده روی و دو گروهی و آمادگی جسمانی می پرداختیم.
رزمندگان در آنجا خیلی خوش بودند چون آن منطقه کنار آب و خوش آب و هوا بود .
هنگامی که وارد آب سرد سد دز می شدیم بخصوص در شبها ابتدا احساس سرما نموده و بعد از چند دقیقه که بدنمان به دمای آب عادت می کرد ، احساس سرما هم بر طرف میشد .
در تمرینات غواصی لباس مخصوص غواصی
می پوشیدیم لباس غواصی طوری بود که وقتی وارد آب می شدیم ، ابتدا احساس سرما می کردیم ، سپس آب سردی که وارد لباس می شد با دمای بدن هماهنگ گردیده و چون مقدار آب ورودی دیگر از جداره لباس خارج نمیشد آنگاه احساس سردی هم از بین می رفت .
در طول مدتی که در آن مکان آموزش می دیدیم ، مراسم نماز جماعت و دعای توسل و کمیل را بر گزار میکردیم و بعضی از شب ها هم توسط مرثیه سرایان و نوحه خوانان مراسم عزاداری سیدالشهدا برپا می گردید و ما رزمندگان هم کمال استفاده معنوی را از آن مراسمات برده و روحیات معنوی خود را جهت جهاد در راه خدا و شرکت در عملیات تقویت میکردیم .
فرماندهان لشکر هم گاهاً به ما سر زده و با سخنان حماسی ما را به فیض می رساندند .
من و آقای سید ابراهیم میر جمالی در جهت آماده سازی رزمندگان گروهان یازهرا تلاش می کردیم و با رزمندگان تحت امر ، بسیار صمیمی و دوست بودیم و اصلاً بین ما چیزی به عنوان تفاوت جایگاه وجود نداشت البته در هنگام کار و آموزش همه به وظایف خود آشنا بوده و سلسله مراتب را رعایت میکردند من و آقای سید ابراهیم میرجمالی کاملاً مطیع فرمانده گردان آقای ابوالفضل شکارچی و معاون ایشان آقای محسن موحدی بودیم و دستورات این دو بزرگوار را مو به مو اجرا
می کردیم .
بعضی از مواقع نیز بیکار بودیم و از طرف فرمانده گردان به ما استراحت داده میشد .
بعضی از بسیجیان از این فرصت استفاده نموده و در آب های سد دز به ماهیگیری میپرداختند که البته ما آنها را مواخذه می کردیم چون به ما دستور داده شده بود هیچگاه بدون حضور مربیان آموزش نظامی وارد آب نشویم و اگر کسی دستور را مراعات نمیکرد حتماً از طرف فرمانده گردان مورد مواخذه قرار میگرفت .
لازم به ذکر است که آقای حاج ابوالفضل شکارچی و معاونش محسن موحدی از نظر دانش نظامی و از نظر جسمانی و همچنین تکنیک فردی بسیار رزمنده قابلی بودند به خصوص آقای شکارچی در تئوری و تیر اندازی بسیار استاد بود و همچنین در تدریس علوم نظامی بسیار توانا بود .
فقط ایشان تجربه کافی جهت هدایت گردان را نداشت و فرماندهی در عملیات را تجربه نکرده بود و شاید این فرضیه برای گردان کوثر نقص به حساب می آمد مثلاً در سال ۱۳۶۳ که عملیات بدر بود در آن زمان هم گردانی ویژه به نام گردان حضرت رسول صلوات الله علیه در لشکر ۱۷ تشکیل گردید و فرمانده آن گردان شهید سید محمد میرقیصری و معاون ایشان آقای حسین عروجی تجربیات کافی را در هدایت گردان در عملیات های مختلف کسب کرده بودند.
از نظر من فرمانده و معاون گردان کوثر می بایست مثل فرماندهان گردان حضرت رسول حتی مجرب تر باشند .
البته اینها را که بیان می کنم نظر شخصی می باشد .
امیدوارم که توهین به شخصی نشده باشد .
آموزش غواصی و رزم در آب پس از یک ماه به پایان رسید و.....
خاطره ادامه دارد..