حاجحسین نه در تربیتِ مهدی که در تربیت سلحشوران و مدیران یک دیار ایفای نقش کرده؛ گو اینکه ما به او و فریدونکنار که باید «بصیر شهر» نامیدش بدهکاریم.
به گزارش تابناک مازندران، دکتر مجتبی زارعی عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس که خود از رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس بود، به بهانه عروج زائر پیاده کربلا، مهدی بصیر، فرزند قائممقام لشکر همیشهپیروز 25 کربلا سرلشکر شهید حاجحسین بصیر، نوشت: حق این است که بگوییم حاجبصیر و خانواده او حق بزرگی بر ما دارند، حق بزرگی بر هممیهنان و نیز حقی بزرگ بر گستره شمال، از جلگه گرگان تا پهنه گیلان و بر تمامیت تبرستان، اما حقی بزرگتر بر ما مردمان تبرستان؛ از ساری و بهشهر گرفته تا آمل و بابل، و از قائمشهر و سوادکوه تا رامسر و تنکابن و بهتر است بگوییم بر جایجای این دیار پُرشهید و علوی!
بهنظرم خانواده بصیر و در صدر آن حاجحسین به فریدونکنار مختصاتی «ژئوکالچر» در جغرافیای انسانی و ادبیات و فرهنگ و هنر پایداری تبرستان اعطا کردند؛ نقشی که نمیتوان آن را در بسط و پرورش نیروی انسانیِ کارآمد و تربیت فرهنگِ دفاع و سلحشوری نادیده انگاشت، فرازهای بلندی که با نگاهی گذرا به تأسیسات و تشکیلات گردانهای یارسول (ص)، حمزه (س) و نیز گروهانهای ویژه و غواصها در گردانها و گروهانهای عاشورا و یگان دریایی و اساساً ساختار قدرتمند لشکر ویژه 25 کربلا به رأیالعین قابل اثبات است؛ وقتی آدمی به صحنه کربلای چهار و پنج میاندیشد و وقتی به پرورش پدرانه رزمندگان و خطشکنان و مجموعه کادرها در تربیت عاطفی، آموزشی و عملیاتی غواصان نظاره میکند، این خانواده در عینیتِ یک الگو و آموزگار روزهای سخت میدرخشند.
عروج آقامهدی بصیر، یادگار حاجحسین که رضوان خدا بر هر دوی ایشان باد، اگرچه مملو از آلام و تأثرات قلبی اما همراه تجدید عهد با خانواده صبور و مقاومی است که در مصائب و شدائد روزگار، بر طریق حسین (ع) و زیسته زینب (س) مشی نمود! لذا باید یاد و نام و رسمشان را بیش از گذشته زنده نگهداشت؛ یاد حاجحسین، حاجاصغر، شهید مرتضی ـ داماد حاجحسین ـ و تکریم بقیهالسلف آنها یعنی برادر هادی بصیر! که همین چند وقت قبل در جنگ و جهاد شامات نیز حضور داشته و قائم به پیمان ایستاده است.
اینها که گفتم، تصور نشود که مقصودم از حقشناسی پیرامون این خانواده حضوری بیشتر در سالگرد شهادت حاجحسین و دیگر راحلان گرامیشان است، که موضوع و مطالبهای رایج است، زیرا سالگردها، سالگشت غصه اندوهبار روزمرهگی خود ماست؛ سالگرد میگیریم چون که زمان، ما را با خود به قبرستان عادات سخیف برده است و ما اما برای اینکه زمان و روزمرهگیها، مصرفزدگیها و سیاستزدگیها، ما را با خود نَبَرد و غرقمان نسازد شهیدان را در تاریخ پایان حیات ظاهرشان بهانه میکنیم و جمع میشویم اما حقیقت آن است که ما برای خود میگرییم.
بهقول آوینی علیهالرحمه زمان ما را با خود بُرده است اما شهدا زندگان تاریخاند و ... اما مقصود این سرباز کوچکِ مکتبِ حاجبصیر که قدری از رفتار مسیحانه و حسینگونهاش را در فرماندهی پدرانه آموزشهای غواصانِ نوجوان و جوان در بوفلفل و اروند و همچنین در کربلای پنج نظارهگر بود و نیز طمأنینه برادر هادی را در سهراه مرگ سیدصادق و خُرمال و دوجیله ـ حلبچه دیده، این است که متولیان شورای فرهنگ عمومی استان، و یا رسانه محلی تبرستان، طراحی روزی را در زیسته مردمان این سامان جایریزی کنند تا سلوک مؤمنانه حاجحسین و خانواده و شهرش فریدونکنار، در حافظه تاریخی این دیار، نسل بعدِ نسل، عزیز و محترم شمرده شود.
پر واضح است همین که آقامهدی در مسیر پیادهروی کربلا جانبهجانآفرین تسلیم کرد، معلوم میکند که حاجحسین زنده است و کماکان هدایت میکند اما حاجحسین و این خانواده گرامی نه در تربیتِ مهدی که در تربیتِ سلحشوران و مدیران یک دیار ایفای نقش کرده؛ گو اینکه ما به او و فریدونکنار که باید «بصیر شهر» نامیدش بدهکاریم، از این رو باید ژئوکالچر (بخوانید: فرهنگ، جغرافیای انسانی و زیستهای که فریدونکنار و حاجحسین بصیر توأمان از منظر یک جغرافیا و یک انسان بزرگ در سایر شهرهای ما تولید، تکثیر و تثبیت کردهاند) شهرِ بصیر را در هویت و اعزازِ مازندرانِ جدید، جدی گرفت و برای بسط و تعمیق آن کوشید.
بیایید بهجای کار غلط برخی سیاستزدگان، سرمایههای معنوی و فرهنگی دیارمان را در هر شهری که باشند، پاس داریم و در انتقال آن معارف به نسل جدید کوشا باشیم.
فارس