وی در ادامه افزود: هنگامی که جسم انسان به یک سیاهچاله یا fuzzball نزدیک شود به طور کلی نابود میشود، اما به طور غیرقابل باوری انسان کشته نمیشود بلکه به بدل خود و شبیه به شکل یک هولوگرام یا تصویر سهبعدی تبدیل شده و برای همیشه در سطح سیاهچاله باقی خواهد ماند.
پروفسور ماتور در مورد روند پیشرفت نظریه جدید سیاهچالهها افزود: هنگامی که برای اولین بار نظریه سیاهچالهها را در سال 2003 مطرح کردم، باعث شگفتی جامعه جهانی فیزیک شد، چرا که این نظریه ماهیت دوگانه سیاهچالهها را حل کرده بود.
دوگانگی در ماهیت سیاهچالهها اولین بار توسط استفان هاوکینگ بیش از 40 سال قبل کشف شده بود.
پروفسور ماتهور اگرچه در 15 سال قبل ماهیت حقیقی سیاهچالهها را کشف کرده بود، اما به گفته وی این زمان صرف مدلسازی و شفافسازی ماهیت نظریه شد.
هماکنون نظریه پروفسور ماتهور با پیشرفت کاملی قادر است تا ماهیت حقیقی سیاهچالهها را تعریف کند. در نظریه وی، سیاهچالهها یک ماشین کپیکننده کیهانی هستند. اگرچه این نظریه مدتها به نظریه دیوانهوار معروف بود اما شواهد پروفسور ماتور کاملا کافی است.
هنگام ارائه نظریه جدید پروفسور ماتور مخالفت طیف زیادی از فیزیکدانان طبیعی به نظر میرسید ، چرا که اکثر فیزیکدانان مطرح معتقدند که مواجه با یک سیاهچاله قطعا باعث مرگ انسان میشود.
اگرچه نظریه سابق هاوکینگ برخلاف نظریه ماتور تصویر روشنی از ماهیت سیاهچالهها ارائه کرده بود، اما در این نظریه نیز تناقضی عظیم به چشم میآمد چرا که بر اساس این نظریه سیاهچالهها اجرامی ناشناس با قدرت فوق تصور گرانشی هستند و هنگامی که اشیاء در آنها به دام بیافتند به طور کامل نابود خواهند شد.
ماهیت دوگانه دوم در مورد سیاهچالهها توسط آلبرت انیشتین و پائول دیراک کشف شد. آنها معتقد بودند که سیاهچالهها مواد را به شکل اصلی از دروازههای خود عبور نمیدهند، بلکه آنها را به شکل امواج رادیواکتیو از خود خارج میکنند.
مهمترین چالش یا به عبارت علمی پارادوکس موجود در نظریههای اثبات ماهیت سیاهچالهها نابود شدن کامل ماده در سیاهچالهها بوده که این نظریهها به طور کلی با یکی از قوانین اصلی فیزیک مبنی بر پایداری کامل ماده در تضاد است.
بنا بر نظریه جدید ماتور، سیاهچالهها هیچ مجرای قابل نفودی ندارند و هر مادهای که توسط گرانش غیرقابل تصور آنها جذب شود تنها در سطح آنها باقیمیماند.