در شرایط فعلی جایی برای افزایش تیراژ کتاب نیست. وقتی ناشران بیشتر از اینکه روی فروش کتاب متمرکز باشند، به فروختن کتابهایشان به وزارت ارشاد فکر میکنند، بیشتر از این هم نمیشود انتظار داشت. در کنار این مسأله، اصلا کتابفروشی عملا رونقی دارد و برای همین هم هست که ناشران ترجیح میدهند کتابشان را مستقیم به ارشاد بفروشند. روند طبیعی ماجرا این است که کتاب باید راه خود را از طریق کتابفروشیها باز کند و به دست مردم برسد نه اینکه وزارت ارشاد بیاید و از یکسری ناشر کتاب بخرد و آنها را بفرستد کتابخانههای عمومی تا آنجا بمانند و کسی ورقشان هم نزند. متاسفانه این کار صورت نمیگیرد و وضع کتابفروشی چیزی شده که میبینیم.
ضمن اینکه باید توجه داشته باشید درحال حاضر خیلی از ناشران بیشتر به فکر منفعت مالی خودشان هستند تا کتاب. در کنار اینها آثار ایرانی جذابیتی هم ندارند و مخاطبان کمکم اعتماد و علاقه خودشان را به این آثار از دست دادهاند. به همین دلیل کتابهای ترجمه با تیراژ بیشتری نسبت به کتابهای ایرانی منتشر میشود. ضمن اینکه اعتقاد دارم بیشتر از اینکه دلایل اقتصادی در انگیزه پایین مردم برای خرید کتاب سهیم باشد، فقر فرهنگی است که باعث میشود مردم سراغ کتاب نروند. طرف برای خرید یک پیتزا به راحتی خرج میکند، اما خرید یک کتاب برایش گران میآید. این درحالی است که چند سال اول انقلاب، مردم خیلی بیشتر کتاب میخواندند.
اگر به تیراژ کتاب در آن سالها نگاه کنید، خواهید دید قابل مقایسه با شرایط فعلی نیست و بسیار بالاتر بوده است. یک دلیل دیگر هم برای این وضع ادبیات به نظر من مترجمان و ترجمهها هستند. آنها هم تاثیر بدی روی فروش کتابها گذاشتهاند. مقصودم ترجمه کتابهای غربی به بدترین شکل است. امروز چهرههایی از غرب در ایران معروف شدهاند که هیچ دلیلی برای شهرتشان وجود ندارد.
مثلاً در فلسفه من نمیفهمم که چرا هایدگر باید این همه در ایران معروف باشد. برای خود آلمانیها هم این یک سوال است که چرا این فیلسوف در ایران اینقدر معروف و مشهور شده است. مترجم با انتخاب چهرهای که در کشور خودش آنقدر شهرت ندارد، کارهایش را ترجمه میکند، او را بزرگ میکند و کمکم بقیه هم دورش جمع میشوند و فکر میکنند با بزرگترین شخصیت فرهنگی آن کشور آشنا شدهاند.
مشکل دیگر ما کسانی هستند که کتاب اولشان را چاپ میکنند، یعنی کتاب اولیها. خیلی از ناشرها بدون اینکه فیلتری برای چاپ کتاب این گروه داشته باشند، بدون در نظر گرفتن معیار خاصی کارهایشان را چاپ میکنند و باعث دلزدگی مخاطبان میشوند. خود این جوانها هم برای خودشان فیلتری قایل نیستند. اگر نگاهی به شبکههای اجتماعی بیندازید، مقصودم را میفهمید.
کیفیت ادبی اثر تبدیل شده به چند لایک و استاتوس تعریف و تمجید و اینها. نویسندههای جوان هم با دلخوشی به این تحسینهای زودگذر، کارشان را چاپ میکنند. همین شده که مخاطب امروز نسبت به کتاب ایرانی بیاعتماد شده و سراغش نمیرود.