در مقاله قبل هم آورده شد که این نوشته، نه افرادی که هم اکنون در این شغل مقدس مشغول انجام وظیفه هستند بلکه افرادی را در نظر می گیرد که سابقه حضور در نهادهای نظامی را داشته و بعد از موعد بازنشستگی عرصه سیاست را برای ادامه حضور اجتماعی و حیات خودبرگزیده اند.فرض مقاله نیز یافتن علت های موفقیت یا عدم موفقیت این قشر از جامعه در عرصه های سیاسی است. گفته ها نیز گاها حسب مصالحی، بسیار مختصر تر شده اند تا حوصله خواننده نیز سر نرود. از این بابت عذر تقصیر داریم که موجب اندک نارسایی در مطالب شده است.
صندلی های شوراشورای شهر اما برای تراز های بعدی مشارکت نظامیان بی بدیل بود. نظامیان با تجربه آموخته بودند که مجلس بس مسئولیتی سهمگین تر از آن چیزی است که فکر آن را می نمودند.شورا اما همانند یک هیئت بزرگ تبریزی است که جار وجنجال آن گوش کسی را آزار نمی دهد. چرا که همین هفته قبل بود که تیغ تیز انتقاد اعضا کلیات طرح تفصیلی شهر را جراحی نمود اما در میان شهروندان انگار نه انگار . تنها فرماندار تبریز به سردرود و سردرویان مصلحت اندیشی کرد که در طرح جامع، تبریزیت را بپرورانند و تبریزی شوند.فرمانداری که البته نه سابقه نظامی، که سابقه امنیتی دارد.
سردار و سرهنگ شورائی
ششگلانی از معاونت ترتبیت بدنی سپاه ، جایی که به حاج جواد معروف بود، راه خود را به شورا باز نمود راهی که بعدها جعفری نیز از این مسیر ، توانست حصول موفقیت را تجربه کند. البته جعفری با سرداری آمد و ششگلانی با سرهنگی .اما نه او سردار ماند ونه این سرهنگ.همچنانکه هرگز به سعیدی سرهنگ نگفتند و به فرهنگی سردار. اما جعفری نام سرداری را تا بدینجا یدک کشیده، چرا که او سرداری را در فوتبال برای خود محفوظ دانست و با همین عنوان تراکتور را یدک کشید. باری ششگلانی و جعفری هردو شورایی شدند هر چند هردو از مسیر مستطیل سبز بدینجا رسیدند، یکی از داخل ورزشگاه دیگری از میز مدیریت آن یعنی فدراسیون. این دو البته هیچ گاه رادیکال نشدند و میانه روی را تعقیب نمودند هرچند ششگلانی پیوندهایی با موتلفه ایجاد کرده و در همین آخرین انتخابات شورا نیز حمایتشان را بهره گرفت.
جعفری که با چرخش های فوتبالی و گاه تراکتوری خود بالاخره وارد گود سیاست شده بود اما یاد گرفته بود که هر صدای هورا برای تراکتور یکی از آرزوهای سیاسی سیاستمداران را بر آورده می تواند کند. اما همچنان معتدل پیش می رفت. این اعتدال تا جائی رفت که اینان برای ریاست المیرا پیش قدم شدند آن سان که دبیری پزشک و نه چندان سیاستمدار، به ذائقه سرداران شورایی خوش نیامده بود.
نخستین کلانشهردار نوین
نوین به راست رانده بود آن هنگام که لباس سیاست را به لباس نظامی، بدل نمود. او ردای شهرداری را اما بهتر از دیگران بر تن نمود هنگامیکه که کلانشهری را تحویل می گرفت به نظر می بایتسی ابتدا مدتی کلانتری می نمود تا او ضاع آشفته شهرداری را رام کند. خدماتی بسیار مفید از خود برجای گذاشت که بدون روحیه نظامی گرایانه، شاید نمی توانست چنین کند. مخالفتهای شورا را نادیده گرفت و بی آر تی تبریز را از رویا به واقعیت بدل نمود.هرچند نظامی دیگر یعنی اسوتچی و سید فاطمی دوسوی تراز مثبت و منفی اورا پوشانده بودند. ایستی اوتچی اورا انتقاد می نمود و سید فاطمی برایش بال و پر بود.
نوین با نگاه نوین در سیاست پیش می رفت تا جائیکه آبدار کارگزارانی را به سمت مهمترین قسمت اداری خود یعنی اداری و مالی خود انتصاب نمود .نوین، دیگر نظامی بازنشسته را هم به خلوتگاه سیاست راه داد . مهدی سیلمانپور که به فکر اصلاح، بیشتر قامت راست کرده بود تا اصولگرایی، که خاستگاه فکری او را تشکیل می داد.
این درجائی بود که سرداری دیگر به نام باغبان در انتظار ورود به کسوت سیاست، آهسته آهسته عناوین سرداری را به القابی مانند مهندس باغبان تبدیل می نمود . نوین و باغبان اما ائتلافی نتوانستند تشکیل دهند چراکه نوین قالی بافی بود و باغبان سودای آقا محسن را داشت. باغبان البته همواره قرینه فرهنگی بود . نه کار فرهنگی، بلکه محمدحسین فرهنگی. زمانی که او رییس ستاد بود آن دیگری فرمانده نیروی مقاومت بود و برعکس.
این سه اما، سرداران نا همترازی بودند که به یک تراز می رسیدند. البته بیگی و فرهنگی ترازهای خارق العاده سیاست را تجربه نمودند و این مسیر تجارب، برای بیگی بسیار جالب توجه تر جلوه می نماید.
ادامه دارد
در بخش بعدی پورجمشد، غیر بومی محبوب-اسوتچی، الصوت العدالت-سید احمد موسوی، جراح آرمانگرا- سید حسین موسوی، دادستان انقلاب- نصرت شاهدی، جانباز سیاسی
را تقدیم نظرتان خواهیم نمود.
https://telegram.me/tabnakaz