چند سالی است که خبرهایی مانند " مادری نوزاد خود را در بیمارستان رها کرد!" یا "پیدا شدن یک نوزاد دختر در کیسه زباله" به یک خبر عادی و تکراری در رسانهها تبدیلشده است اما اینکه چرا اینگونه معضلات اجتماعی در جامعه ما افزایشیافته چرا مادران ایرانی در برخی موارد مجبور به ترک نوزادانشان میشوند تاکنون کمتر مورد بررسی و واکاوی رسانه ها قرار گرفته است.
متأسفانه امروزه در بسیاری از بیمارستانهای سطح کشور کودکانی را میتوان یافت که بعد از تولد توسط والدین خود رهاشده و بهاجبار تحت پوشش و مراقبت در شیرخوارگاهها و سپس پرورشگاهها قرار میگیرند.
اما آنچه در اینجا دارای اهمیت است توجه به این واقعیت است که این کودکان در آینده دچار آسیبهای روحی و اجتماعی متعددی خواهند شد و ناگزیر با مشکلات متعددی دستبهگریبان خواهند بود اما بااینحال در اینجا قصد دارم به عللی که باعث شکلگیری سرنوشت تلخ این کودکان شود بپردازم.
بهطورقطع یکی ارزشمندترین سرمایههای زندگی انسان فرزند اوست اما چطور میشود که یک مادر در کشور اسلامی ما حاصل 9 ماه سرمایهگذاری وجودی خود را بااطلاع نسبت به بیدفاع بودن فرزندش نسبت به حوادث روزگار در یک بیمارستان یا جوی آب شاید به عبارت بهتر در این جهان پهناور با 7 میلیارد انسان تنها میگذارد؟
طبعاً بر کسی پوشیده نیست که امروزه مشکلات اقتصادی به مهمترین معضل جامعه ما بدل شدهاند بهطوریکه حتی رهبر معظم انقلاب نیز در بیانات ابتدای سال جاری خود موضوع اقتصاد و اقتصاد مقاومتی را بهعنوان اولویت اول کشور مطرح نمودند لذا با توجه به مشکلات اقتصادی کشور که در حال حاضر گریبان گیر اکثر خانوادههای ایرانی است میتوان یکی از دلایل مهم رها شدن کودکان را فقر والدین دانست.
با توجه به این واقعیت تلخ که شرح آن بیان شد باید توجه داشت که فرزند پروری یکی از مسئولیتهای بزرگ و خطیر انسانی است که برخی افراد و خانوادهها نه مهارت و نه شرایط آن را در دارا میباشند اما بهناچار و با توجه به محدودیتهای تحمیلشده بر حوزه ممانعت از بارداری ناخواسته، امروزه بر حجم انجام سقطجنینهای غیرقانونی و یا حتی کودکان رهاشده در جامعه افزودهشده است.
از سوی دیگر متأسفانه بنا بر برخی از آمار تعداد نوزادان دختر رهاشده از تعداد نوزادان پسر بهمراتب بیشتر هست که این خود گواهی بر عقبماندگی فرهنگی در برخی از اقشار آسیب پذیر است که علما و نخبگان تاثیر گذار اجتماعی باید در حوزه رفع این معضل فرهنگی گامهای موثری را بردارند.
اما با وجود این واقعیت تلخ که مانند بسیاری از معضلات اجتماعی هر روز رنگ و لعاب بیشتری در جامعه ما به خود می گیرد آیا می توان مسئولین ، جامعه و حتی اطرافیان در این امر دخیل ندانست؟
آیا اگر نهادهای مسئول تحقق اقتصاد مقاومتی و افزایش رفاه اجتماعی را سرلوحه اقدامات خود قرار میدادند و با افزایش خدمات عمومی و حمایتی از سنگینی بار حیات بر دوش مستضعفین میکاستند امروز یک مادر مجبور بود برای افزایش شانس حیات فرزندش او را در بیمارستان رها کند؟
البته پرواضح است که تا وضعیت اقتصادی مردم در کشور ما بهبود نیابد همچنان بر ابعاد گسترش این معضل چندوجهی اجتماعی افزوده خواهد شد زیرا تنها رها شدن فرزند یک بعد آشکار این معضل است و در ابعاد دیگر میتوان آسیبهایی را مانند افسردگی و سرخوردگی روحی و اجتماعی مادران این فرزندان را هم مشاهده نمود.
خوشبختانه چندی پیش وزیر رفاه اعلام نمود که خانوادهها بهجای رها کردن فرزندان خود آنها را به مراکز بهزیستی بسپارند اما مطمئناً بسیاری از والدین به دلیل ترس از عواقب قانونی رها کردن فرزندان تن به این پیشنهاد نمیدهند لذا در مواجهه با این معضل میتوان با ایجاد و توسعه مراکز مددکاری از کودکان و خانوادههای پر فرزند حمایت نمود تا از وقوع این معضل اجتماعی جلوگیری شود.
در اینجا ذکر این نکته ضروری است که متخصصین جهانی معتقدند که همان بودجهای که قرار است در مراکز نگهداری فرزندان رهاشده صرف شود اگر خانوادههای محروم پرداخت شود طبعاً نهتنها این معضل ایجاد نمیشود بلکه که خلأ عاطفی و معنویای که کودکان در مراکز نگهداری تحمل میکنند نیز برطرف میشود زیرا طبعاً هیچ جایی بهتر از آغوش مادر و خانواده برای کودکان نیست.
در پایان امید میرود که بتوانیم با بهرهگیری از ظرفیت رسانهها و افزایش آگاهی عمومی از وقوع این آسیب اجتماعی و هزینههای فرهنگی و اجتماعی جبرانناپذیر آن بکاهیم.
یادداشتی از : حدیث مهری – دانشجوی علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی