به گزارش نامهنیوز، از هر دری سخنی گفته. از وظیفه استادان بسیجی برای جلوگیری از نفوذ، ضرورت دفاع و مقاومت و حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه، ماجرای برجام، جنگ یمن، مخالفت با علی مطهری، اهمیت برخورد با کارگزاران متخلف و ... [اینجا]
تعریضی به اینکه چرا سردار نقدی سخن گفته است یا حتی با این لحن گفته است، ندارم. به برکت وجود آزادی در نظام هر کسی می تواند در چارچوب قانون و عرف، حرفش را بزند. همانطور که صاحب این قلم نیز خود را محق می داند این چندسطر نقد را نقدا به سردار نقدی تقدیم کند.
دنبال این ترجیع بند هم نیستم که مدشده تا کسی از دولت کنونی نقد می کند،می گویند چرا در دولت قبلی ساکت بودی. خب ساکت بوده که بوده. حالا اگر کسی در دولت قبل اشتباه کرد حالا باید باز هم اشتباه کند؟ این چه استدلالی است؟
دنبال این هم نیستم که بگویم چرا سردار،ادبیاتش معمولا بی ملاحظه است. آقای نقدی نوعا با جوانها طرف است. جوان هم ویژگی اش آرمان خواهی و خروش است. همنشینی با این نسل می تواند،آدم را همخوی آنها کند و عیب هم ندارد.
دنبال این هم نیستم که بگویم چرا منتقدان فقط درد را می گویند و درمان پیشنهاد نمی کنند. این چه حرفی است که اگر راه درمان را بلد نیستیم، درد را هم نباید بگوییم؟
اما دنبال این هستم که به عنوان یک شهروند به رئیس بسیج کشورم بگویم فرق است میان سخن گفتن شما با حرف زدن امثال من یک لا قبا. حرف من به حساب خودم نوشته می شود . اگر درست گفته و نوشته باشم شاید تاثیری بگذارد ؛ اگر بیربط و لاطائل هم ببافم خیلی به جایی برنمی خورد. اما وقتی یک مدیر و مسئول در سطح عالی یا میانی چیزی می گوید، حرفهایش ضربدر عددی می شود که مسئولیتش،آن عدد را به او داده است.
برخی از بیانات سردار عزیز، مسائلی است که در حوزه تخصص ایشان است. هر کسی این حرفها را اگر قبول هم نداشته باشد نمیتواند ادعا کند آن را از یک کارشناس ارشد نشنیده است. مثلا بحثهای امنیتی ایشان در باره سوریه جای مناقشه ندارد، اصلاً.
اما وقتی ایشان وارد حوزه اقتصاد میشود، کمیت استدلالهایش میلنگد. درست است که او برای موضوعات اقتصادی، بلافاصله به یک پیوست کارشناسی لینک میدهد و میگوید نظر کارشناسان را به دولت داده و به آن بیتوجهی شده، اما واقع قضیه آن است که خود سردار در این زمینه از تخصص کافی برخوردار نیست و البته در این زمینه ادعایی هم نمیکند.
سردار به حذف «دلار» از اقتصاد جهان اشاره میکند و در جایی دیگر منتقد خامفروشی نفت میشود. این هر دو نشان میدهد که آقای نقدی عزیز، به حوزه اقتصاد، نگاهی تکبعدی، سادهانگارانه و غیرعملیاتی دارد و از آن بالاتر، آرمانهایی را که کاملاً ارزشیاند و باید برای تحققش تلاش کرد، در حد درست کردن یک ساندویچ ساده، ساده میپندارد.
قصد محاجه با سردا را ندارم، اما درباره نقد او به خامفروشی نفت اشارهای میکنم. کارخانهداری را در نظر بگیریم که کارخانهاش آتش گرفته و مایملکش سوخته. اگر همین کارخانهدار، بخشی از مواد اولیهاش را که دور از آتش سالم مانده،بفروشد تا بتواند لااقل حقوق کارگرانش را بدهد و نیز بخشی از خط تولیدش را دوباره راه بیندازد، باید بر او خرده گرفت که چرا با خام فروشی، آینده را فنا میکنی؟ شرایط تحریم، تشابهش با این مثال زیاد است. میزان فروش نفت در اواخر دولت قبل را اگر کارشناسان مورد وثوق سردار به او نگفته اند،با یک جستجوی ساده در دسترس است.
و جمله آخر:
سردار! دست کم درباره اقتصاد، دایره کارشناسانی را که به حرفشان تکیه میکنید، گسترش دهید. در دسترستان اقتصادخواندهای هست، که روزگاری لباس رزم بر تن داشته. هر چند او پستی نیافت که اندوختههای علمیاش را با تجربه مقاومت و جنگ درهم آمیزد و از آن در خدمت اقتصاد کشور بهره گیرد، اما حتماً دانستههایش میتواند دیدگاه شما را واقعیتر کند. «آقا محسن» که معرف حضورتان هست؟ سری به دفترشان بزنید. حتماً حرفهایی در حوزه اقتصاد درباره تحریم و اقتصاد مقاومتی و ... دارد که با یافتههای امروزی شما فاصله دارد.
بعدالتحریر: بچه محل بودن با سردار و شاید داشتن حق همسایگی، این حق را به من داد که قدری صریح باشم. موفق باشی سردار.