حال و روز نهچندان مساعد استقلال میتوان دلایل زیادی برشمرد. هواداران مهمترین مشکل را در مدیریت باشگاه و بالاتر از آن تیمداری وزارت ورزش میدانند و هرطور که به مسأله نگاه کنیم حق هم دارند. تیمداری دولتی در ایران چنان شکست خورده که با خوشبینانهترین عینکها هم نمیتوان نکته مثبتی در آن دید، اما اگر این مورد مهم را کنار بگذاریم، چه چیزهای دیگری باشگاه استقلال را به این روز انداخته است؟
جستوجوی نام استقلال در یکی از پایگاههای خبری به اندازه کافی مصاحبه و انتقاد از پیشکسوتان باشگاه در برابر دیدگان شما ردیف میکند. از مدیران سابق باشگاه که همه برای رسیدن به صندلی ریاست تلاش میکنند و این تلاششان را در قالب حرفهای دلسوزانه اما نیشدار به خورد رسانهها و هواداران میدهند تا هر پیشکسوتی که در خودش میبینید توانایی نشستن روی نیمکت استقلال را دارد. در میان همه مصاحبههای پرشماری که از پیشکسوتان باشگاه درباره حال و روز باشگاه دیده میشود، کمتر رگههایی از دلسوزی و بیشتر تلاشی منفعتطلبانه به چشم میخورد.
هرکس فکر میکند خودش بهتر از بقیه میتواند آهنگ این روزهای استقلال را بنوازد و تنها مشکل این است که سکان در دستش نیست. جالب اینجاست که نیمی از این چهرهها در دو دهه اخیر مدیر و مربی استقلال بودند و اتفاقاً در زمان حضورشان روی نیمکت و صندلی مدیریت باشگاه ای بسا فجایع مدیریتی و نتایج ضعیف حاصل و حضورشان برای هواداران آزموده شده، اما چه سود انتقاد سادهترین و کمهزینهترین کاری است که این روزها هرکسی میتواند بکند.
خیلی عجیب است که پیشکسوتان یک باشگاه بهجای اینکه سرمایه باشگاه باشند، حالا به یکی از عوامل حاشیهساز برای تیم پراسترس و در حاشیه استقلال تبدیل شدهاند. همه در روزهای ابتدایی در قامت هوادار و حامی باشگاه حضور داشتند و بعد از دو بازی و نتیجه نگرفتن به صف منتقدان تغییر جهت دادهاند. انگار نه انگار که جمع کردن تیم در چنین روزهای سختی اتفاقاً کار بزرگان و پیشکسوتان باشگاه است وگرنه انتقاد از پنج بازی بدون برد استقلال را که همه از دوست تا دشمن میتوانند انجام دهند.
چند روز پیش باشگاه بزرگ استقلال 74سالگیاش را جشن گرفت اما در رفتار اغلب پیشکسوتان این باشگاه نشانی از بزرگی این تاریخ و قدمت دیده نمیشود و چه افسوسی برای همه ما!