بالاخره روز انتخابات از پس تمامی استرس‌ها و تبلیغات و خبرهای ضد و نقیض فرا رسید تا مردم با حضور گسترده خود حماسه‌ای دیگر بیافرینند.
کد خبر: ۱۸۷۹۵۵
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۳ 26 February 2016
به گزارش تابناک قم،  روز جمعه هفتم اسفندماه سال ۹۴ روزی که قرار است مردم در آن حماسه تاریخی جدیدی را خلق کنند و به تصویر دوربین‌ها و ثبت خبرنگاران برسانند.

روزی که مردم در آن سرنوشت خود را با دادن رأی‌ها، در صندوق می‌اندازند و منتظر اعلام نظر جمع می‌مانند و طبق اصول مردم سالاری نتیجه هر چه که باشد همه تابع رأی اکثریت هستند و نمایندگان خود را با هزار امید و آرزو برای ساخت بهتر وطن و سرنوشت خود و فرزندانشان به دو مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری می‌فرستند.

شور و حال انتخاباتی به حدی در قم پررنگ خود را نشان می‌داد که پیر و جوان نمی‌شناسد و به همین خاطر هم گرمای خاصی را به انتخابات داده است.

۷۶۸ هزار و ۷۳۰ نفر در قم واجد شرایط رأی دادن هستند

با انصراف و تغییر حوزه انتخابیه ۲۱ کاندیدا در قم ۶۳ نفر بر سر ۳ کرسی به رقابت می‌‌کنند که از نحوه تبلیغات و اطلاع‌رسانی‌ها مشخص است که رقابت میان تعداد کمی بیشتر نیست و بیشتر مردم قم در این انتخابات بیش از ۲۰ کاندیدا را نشناختند.

مردم قم قرار است از میان سه کاندیدا یک نفر را هم به مجلس خبرگان رهبری بفرستند که به سختی از دو کاندیدای دیگر این مجلس در استان قم عکس و تبلیغات به چشم می‌آمد.

امروز خواستم از شور و حال مردم گزارشی تهیه کنم به محض بیرون آمدن از خانه سوژه خودش را نشان داد.

خانم سالمندی که در کنار خانه ما زندگی می‌کند، ساعت ۸ صبح کارهایش را کرده بود و وسط کوچه ایستاده بود با پشتی کاملاً کمان شده عصایش را محکم در دست گرفته بود تا هر خودرویی که می‌رود او را به مسجد محمدیه برای دادن رأی برساند.

از وی پرسیدم چه انگیزه‌ای دارید که به این سختی برای رأی دادن می‌روید؟ گفت: برای پاسداری از خون شهدا و فرمایشات رهبری که از تلویزیون شنیدم و البته مراجع تقلید هم بر رأی دادن تأکید داشتند من هم بر خود واجب دانستم که برای رأی دادن بروم.

ساعت هشت و ۱۵ دقیقه بود که در راه از خانمی پرسیدم که امروز رأی می‌دهید؟ انگشت آبی شده‌اش را نشانم داد و با خنده گفت: رأی دادم؛ من رأی اولی بودم و خیلی دوست داشتم رأی دهم حس بزرگی می‌کنم.

مردم آماده خلق حماسه بودند

انگار مردم آماده خلق حماسه بودند که از صبح زود در روز تعطیل خود را به صندوق‌های رأی رساندند.

من هم برای ثبت این شور و حال به نزدیک‌ترین شعبه اخذ رأی رفتم و از مسئول شعبه در مورد میزان رأی مردم پرسیدم، وی گفت: هنوز ابتدای کار ما است حدود ۳۰ نفر آمدند؛ قسمت خانم‌ها هم همین تعداد را گفتند.

از پله‌های مسجد محل حاج آقای رحیمی پدر شهید و امام جماعت مسجد با عصا بالا می‌رفت.

مأموری که با اسلحه بیرون ایستاده بود، گفت که خانم‌ها باید برای رأی دادن به مرقد چهارامامزاده بروند.

 آنجا خانم زهرا کمال حسینی مادر دو شهید جلال و اصغر میری زرندی را دیدم شناسنامه کهنه‌اش را از کیف درآورد و رو به مسئولان شعبه گفت: من می‌خواهم رأی دهم عروسم خانه نبود نمی‌دانم باید چه‌کار کنم یکی از خانم‌ها راهنمایی‌اش کرد و گفت: اسم کاندیدایتان را بنویسید. گفت: برایم بنویسید اما کسی این کار را نکرد.

 رو به من گفت:‌ دخترم من سواد ندارم نمی‌توانم بنویسم برای من می‌نویسی؟ من هم قبول کردم؛ اما ناظران اشکال گرفتند که نباید می‌نوشتی و از این حرف‌ها که به سختی توجیه کردم و با هم رفتیم.

فرزندان من هم برای خدا رفتند

وی گفت: من خیلی کسالت داشتم اما باید می‌آمدم. پرسیدم حاج خانم برای چی آمدید به این سختی رأی دهید؟ گفت:‌ برای خاطر خدا، قربه الی الله.

پرسیدم به خاطر بچه‌هایتان هم بود؟ گفت:‌ فرزندان من هم برای خدا رفتند.

وی در ادامه گفت: پسر ۱۶ ساله من پس از ۱۳ سال که مفقودالاثر بود به وطن برگشت پسر دوم من هم با دو فرزند برای رضای خدا به جبهه رفت و شهید شد و رضا فرزند سوم من هم‌اکنون جانباز است آنان هر چه کردند برای خدا بود من هم باید برای خدا کاری بکنم زیرا امروز روز آری دوباره به اسلام است.

در مسیر تا دومین پایگاه رأی، دیوارهای شهر مملو از کاغذهای انتخاباتی بود که بیشتر با رنگ آبی چاپ شده و اعلامیه‌های ترحیم و سخنرانی هم زیر عکس کاندیداها که جوانان و نوجوانان نو به نو بر روی هم می‌چسباندند محو شده بود.

به دومین پایگاه رسیدم که آنجا بسیار شلوغ‌تر بود راننده خودرویی به آقایی که کنارش ایستاده بود، گفت:‌ مادر شهید محمد جواد طاهری مطلق را به چه سختی آوردم تا حدی که خودرو را تا نزدیک در آوردم.

من هم در پی سخن او داخل شدم از کهولت سن خانمی متوجه شدم که ایشان باید مادر شهید باشد جلو رفتم از وی پرسیدم می‌تونم دلیل رأی دادن شما را بدانم؟ گفت: به خاطر خدا و آینده کشور. گفتم به خاطر شهیدتان هم بود؟ گفت:‌ خدا و حفظ اسلام را در نظر گرفتم و آمدم؛ من که نمی‌توانستم برای جنگ با دشمن به جبهه بروم باید پسرم برای آینده کشور و فرمان امام خمینی(ره) می‌رفت من هم برای خدا و ساخت سرنوشت کشور به اینجا آمدم تا این سنگر را حفظ کنم.

سید محمد احمدی طلبه افغانستانی که برای فراگیری علوم قرآنی به ایران آمده بود نیز از روی کنجکاوی به این شعبه آمده بود تا از نزدیک شاهد حضور مردم ایران در انتخابات باشد.

وی گفت:‌ من آمدم تا از نزدیک نحوه مشارکت مردم در انتخابات را مشاهده کنم.

این طلبه افغانستانی ادامه داد: اینجا قابل مقایسه با انتخابات افغانستان نیست زیرا ما سال گذشته رأی دادیم ۶ ماه بعد جواب آن آمد، آن زمان هم مشخص نشد که تعداد رأی هر کاندیدا چقدر بوده و در آخر هم یک نفر به صورت توافقی رأی آورد و معیار رأی مردم نبود.

وی ادامه داد: به نظر می‌رسد که انتخابات در ایران بسیار خوب و با نظم و قانون برگزار می‌شود.

مشکل‌ها سبب نمی‌شود که رأی ندهم

خانمی هم در آنجا از مشکلات خود می‌گفت. شخص دیگری پرسید پس برای چه آمدی؟ وی گفت: این مشکل‌ها سبب نمی‌شود که رأی ندهم زیرا اگر رأی ندادم و کسانی روی کار بیایند که من دوست نداشته باشم دیگر حق اعتراض ندارم و رأی ندادن من فرصت را به مخالف من می‌دهد.

از همه گروه‌ها و سلایق آمده بودند حضور جوانان که مدام می‌خواستند از دوست‌های خود در دادن رأی سبقت بگیرند، شور خاصی را به شعبه اخذ رأی بخشیده بود.

داشتم خارج می‌شدم که جوانی حدود ۲۸ ساله با یقه باز و گردنبند به ظاهر طلا و دستبند چرم و با بلوز و شلوار چسبان شناسنامه به دست با عجله وارد شد تا رأی خود را بدهد. دوست داشتم از سوالتم از او هم بپرسم اما نمی‌توانستم به قسمت آقایان بروم و فقط با کلی سئوال و جواب و با نشان دادن کارت توانستم چند عکس بگیرم.

از آنجا هم رفتم؛ عکس‌های برخی کاندیداها با وجود بردهای انتخاباتی فراوان که نصب شده بود به در و دیوار املاک شخصی مردم، کیوسک تلفن، تیر چراغ برق و حتی سطل زباله که بخصوص در دو روز آخر چسبانده بودند باقی بود و در مسیر تا دفتر خبرگزاری پاکبانان رفتگران مشغول کندن این عکس‌ها از چهره نازیبای شهر بودند.
منبع: مهر
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار