بررسی سیاست متفاوت اصولگرایان و اصلاح‌طلبان در ائتلاف؛
اصولگرایان از سال 84 و با پایان یافتن دولت اصلاحات در انتخابات های متعدد مجلس، شورای شهر و ریاست جمهوری موفقیت های چشمگیری به دست آوردند و برخلاف رقیب که سر در گریبان اختلافات داخلی داشت توانستند بسیاری از انتخابات هایی که در برهه بین سال های 84 تا 92 سپری شد را با غلبه بر حرف خود یعنی اصلاح طلبان به پایان برسانند.
کد خبر: ۴۳۵۲۴۵
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۳:۲۱ 03 June 2017

اصولگرایان تقریبا پس از انتخابات مجلس نهم در هیچ انتخاباتی نتوانسته اند موفقیت های گذشته خود را تکرار کنند و حداق در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، مجلس دهم، پنجمین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری و ریاست جمهوری دوازدهم با سیاست هایی که در پیش گرفته اند، نه تنها موفقیت چشم گیری به دست نیاورده اند، بلکه قافیه را هم به رقیب باخته اند.

به گزارش «تابناک»، اصولگرایان از سال 84 و با پایان یافتن دولت اصلاحات در انتخابات های متعدد مجلس، شورای شهر و ریاست جمهوری موفقیت های چشمگیری به دست آوردند و برخلاف رقیب که سر در گریبان اختلافات داخلی داشت توانستند بسیاری از انتخابات هایی که در برهه بین سال های 84 تا 92 سپری شد را با غلبه بر حرف خود یعنی اصلاح طلبان به پایان برسانند.

در این مدت اصلاح طلبان که دولت اصلاحات را پایان یافته دیده بودند، تلاش بسیاری برای بازگشت مجدد به عرصه قدرت کردند، تلاشی که تحت تاثیر سهم خواهی و قدرت طلبی طیف های گوناگون اصلاح طلب به ویژه تندروهای این جریان سیاسی ناکام ماند و هیچگاه زمینه مجددی برای بازگشت آنها به قدرت را فراهم نکرد.

هرچند اصلاح طلبان در طول این مدت وجود فیلترهای نظارتی را جرو اصلی ترین دلایل برای عدم بازگشت خود به قدرت برمی شمردند و داعیه این را داشتند که اگر برخی چهره های این طیف سیاسی صلاحیت شان برای حضور در انتخابات مختلف به تائید می رسید، آنها می توانستند بر اریکه بخشی از نهادهای قدرت تکیه بزنند، اما خودشان هم این مسائل را بیشتر توجیهی در عدم کسب موفقیت می دانند.

در حقیقت جناح چپ بیشتر عدم توفیق خود در انتخابات های مختلف بین سال 84 تا 92 را باید در عدم وحدت جریانی و همچنین سهم خواهی بخش های مختلف خود و به ویژه حکمرانی طیف تندرو این گروه سیاسی جست و جو کند و جست و جو می کرد که البته بعدها بسیاری از چهره های برجسته اصلاح طلب متوجه این آسیب شدند و تلاش بسیاری برای رفع آن کردند به صورتی که وضعیت امروز را متاثر از این آسیب شناسی باید دانست.

اصلاح طلبان با شرایطی که در سال 88 و پس از آن پیش روی خود دیدند، دریافتند که وحدت، پیروی از تصمیمات حزبی و جریانی، ارجح ندانستن چهره های صلاح نفوذ به به سایر کاندیداهای بالقوه و حتی حمایت از گزینه غیر اصلاح طلبی که قدرت اجماع سازی داشته باشد، از مهمترین مقوله هایی است که باید دنباله رو آن باشد، موضوعاتی که در کنار آن باید عنان را از دست تندروهای این طیف بگیرند تا بتوانند بار دیگر گزینه بازگشت به قدرت را در خود تقویت کنند.

دقیقا توسل به همین تاکتیک و روش ها باعث شد که اصلاح طلبان بتوانند ضمن بازسازی چهره خود، بار دیگر از سال 92 به قدرت بازگردند و البته در کنار این مساله نسبت به کادرسازی، معرفی نیروهای جوان تر، ایجاد زمینه برای گسترش پایگاه اجتماعی خود و ... نیز اقدام کنند که البته شاید برخی محدودیت ها هم در کنار این مسائل به کمک آنان آمد.

این طیف سیاسی حتی مرزبندی‌های مرسوم سابق حزبی، گروهی و جریانی را به هم ریخت و برای هدف بزرگ تر خود یعنی حفظ جریان اصلاح طلبی و توسعه آن که از طریق بازگشت به قدرت امکان پذیر بود، به حمایت از یک چهره صد در صد اصولگرا در دو انتخابات مهم ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم روی آورد. آنها «حسن روحانی» را مورد حمایت قرار دادند که عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز ( تشکل اجماع ساز جریان اصولگرایی) بود، مساله ای که شاید در جریان اصولگرایی به ویژه در «نواصولگرایان» به هیچ عنوان پذیرفته شده نباشد.

چه قبول داشته باشیم و چه نداشته باشیم، امروز اصولگرایان دقیقا در شرایط مشابه سال 84 اصلاح طلبان قرار گرفته اند. جدای از حرکت خوبی که در انتخابات سال 96 انجام شد و تقریبا یک اجماع حداکثری را میان نیروهای اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ایجاد کرد، اصولگرایان از سال 88 به بعد یک بهم ریختگی جدی را در بین خود شاهد هستند به نحوی که این مساله امروز برای آنها به یک معضل جدی تبدیل شده است.

این شرایط برای اصولگرایان به ویژه پس از رحلت ریش سفیدان این جریان یعنی آیت الله مهدوی کنی، دبیرکل فقید جامعه روحانیت مبارز و حبیب الله عسگراولادی رئیس فقید جبهه پیروان خط امام و رهبری به مراتب سخت تر شده است و آنها هنوز نتوانسته اند به این وضعیت سامان ببخشند.

سربرآوردن یک جریان در بین اصولگرایان که از آن با عنوان «نواصولگرایان» یاد می شود یکی از مشکلات جدی است که این طیف سیاسی باید فکر جدی برای مدیریت آن کرده و زمینه اقناع این بخش از جریان اصولگرایی را به پیروی از تصمیمات حزبی و جریانی خود را ایجاد کنند. موضوعی که به نظر می رسد سخن گفتن از آن راحت باشد، اما فراهم کردن زمینه عملی کردن چنین تصمیمی قطعا سخت است و چالش هایی را به همراه خواهد داشت.

اینکه این جریان یعنی «نواصولگرایان» تمامی تصمیمات حزبی و سیاسی را قائل به اثبات «حجت شرعی» می دانند، یکی از مشکلات جدی اصولگرایان است که در انتخابات های اخیر مانع وحدت این طیف شده است. شرایط وقتی بدتر می شود که همین طیف سیاسی در صورت عدم اثبات چنین حجتی برای خودشان به اصطلاح «دفع افسد به فاسد» می کنند؛ یعنی حاضرند برای اینکه فرد مورد نظر اصولگرایان که اصلح بودن در مورد او از نظر آنها به اثبات نرسیده است، رأی نیاورد، به رقیب رأی بدهند و آن را «دفع افسد به فاسد» ترجمه کنند.

علاوه بر «نواصولگرایان» که بخشی از تفکر آنها که پیشتر درباره آن توضیح ارائه شد، برای جریان اصولگرایی بسیار آسیب زننده است، عدم پیروی برخی گروه ها و جریانات سیاسی داخل دایره اصولگرایی از تصمیمات واحد این طیف و تقسیم بندی هایی که بین احزاب و گروه های اصولگرا ایجاد شده است، از دیگر مشکلات و آسیب هایی است که این طیف را تهدید می کند.

اینکه جبهه پیروان خط امام و رهبری و رویکرد آن از سوی برخی احزاب درون جریانی اصولگرایی مورد انتقاد جدی قرار می گیرد و انها برای اینکه رویکرد خود را حفظ کنند به جبهه پایداری نزدیک می شود، از آسیب هایی است که درون جریان اصولگرایی به شدت احساس می شود و اینکه چارچوب ها و قواعد حاکم درون یک جریان سیاسی دارای قرائت های مختلفی باشد، آغاز از هم گسیختگی و به هم ریختگی جریانی است.

به نظر می رسد، برخی جریانات درون جریان اصولگرا بیشتر دچار آسیب «خودحق پنداری» شده اند و همین مساله باعث شده است که تابعیت از تصمیمات حزبی جای خود را به چنین حاشیه هایی بدهد. اینکه نقش جامعتین به عنوان پدر معنوی جریان اصولگرایی امروز کم رنگ تر از هر زمان دیگری است شاید برخاسته از همین موضوع، رویکرد و مساله باشد.

در بررسی شرایط امروز اصولگرایان و اصلاح طلبان شاید بیشترین وجه تشابه را بین شرایط امروز اصولگرایان و شرایط دیروز اصلاح طلبان (سال 84) بتوان ملاحظه کرد. اصلاح طلبان آشفته و از هم گسیخته دیروز با در پیش گرفتن یک رویکرد سیاسی درست 4 سال است که در انتخابات مختلف توانسته بر رقیب پیروز شود. اصولگرایان هم حتما با درس گرفتن از شکست های اخیر «وحدت» را در میان خود جاری ساخته و «کثرت» را از بین ببرند؛ موضوعی که می تواند با در پیش گرفتن سیاست های درست منجر به پیروزی دوباره آنها در انتخابات آتی شود.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار