کد خبر: ۶۴۰۵
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۲:۰۲ 21 February 2015

دلایل حمله نظامي به عراق از منظر حقوق بين‌الملل

ـ تخلفات عراق از اصول و موازين بين‌الملل

بررسي عملكرد رژيم عراق از زمان تجاوز اين كشور به جمهوري اسلامي ايران، مبين اين واقعيت است كه رژيم بعثي عراق بنا به دلايل مطروحه زير در صحنه سياسي جهان، دولتي خاطي معرفي شده است:

ـ در دو دهه گذشته صدام حسين با اتخاذ سياست‌هاي توسعه طلبانه خود، دو بار خاك همسايگانش را مورد تعرض و تجاوز قرار داد. در 22 سپتامبر1980 به تهاجمي گسترده عليه ايران مبادرت ورزيد. كه هشت سال طول كشيد. در اين جنگ نيروهاي رژيم بعثي با استفاده از سلاحهاي مخرب شيميايي و تجاوز به افراد غير نظامي و زنان و تخريب شهرهاي مرزي، مناطق وسيعي را در غرب كشور ایران اشغال كردند. منتهي به دليل جو حاكم بر شوراي امنيت وفشارهای عدیده آمریکا ،لابی صهیونیستی و مسیحی به سایر کشورها به بهانه های مختلف از جمله گروگان‌گيري اعضاي هيأت ديپلماتيك آمريكا در تهران شوراي امنيت مسأله تجاوز به ايران را مورد توجه قرار نداد و از اتخاذ «تدابير لازم براي حفظ صلح و امنيت بين‌المللي» طفره رفت و نه تنها مسؤوليت بين‌المللي دولت عراق بعنوان متجاوز مطرح نشد، بلكه اين رژيم از طرف آمريكا و برخي از كشورهاي غربي مورد حمايت نيز قرار گرفت.

ـ مورد دوم، تجاوز رژيم بعثي عراق به كويت در 12 اوت1990 بود كه منجر به اشغال خاك كويت گرديد. در اين مقطع، شوراي امنيت عكس‌العمل بسيار سريعي از خود نشان داد و با اعلام آتش بس خواستار عقب‌نشيني بي‌قيد و شرط عراق گرديد .متعاقب آن نقض صلح و امنيت بين‌المللي را احراز نموده،با تصويب قطعنامه‌اي تحريم‌هاي كامل و لازم الاجرا و همه جانبه‌اي را بر ضد عراق اعمال نمود. سپس شوراي امنيت بطور قاطع و سريع مبادرت به اتخاذ يك سلسله ترتيبات جهت تنبيه متجاوز و دفاع از كشور عضو خود نموده، مجوز توسل به زور را بر ضد عراق صادر كرد . موفقيت شوراي امنيت در اين مورد را بايد در پايان يافتن جنگ سرد و منافع مشترك كشورهاي غربي جهت باز نگهداشتن جريان نفت دانست. قابل ذكر است كه تحريم‌هاي اعمال شده بر ضد عراق گسترده‌ترين و وسيع‌ترين تحريمي بود كه سازمان‌ملل متحد تاكنون بر ضد يك دولت عضو اعمال نمـوده است

ـ از دیگرموارد اتهام رژيم بعث عراق نقض حقوق بشر و سركوب مردم اين كشور بود. به دنبال خروج نيروهاي عراق از كويت در مارس1991, ناآرامي در شمال و جنوب عراق رو به گسترش نهاد. نيروهاي دولتي به سركوب اين شورش‌ها پرداختند كه منجر به آواره شدن تعداد زيادي از اكراد به ايران و تركيه و همچنین کشته و یا ناپدید شدن بسیاری از شیعیان قیام کرده گرديد در پي اين فاجعه انساني و رنج مردم عراق، دولت ايران خواستار رسيدگي شوراي امنيت گرديد شوراي امنيت با تصويب قطعنامه‌اي دولت عراق را به خاطر سركوب مردم غيرنظامي محكوم نمود و از عراق خواست كه اجازه دهد كمكهاي انسان دوستانه در اختيار نيازمندان قرار گيرد.

ـ نقض حقوق جنگ يكي ديگر از اتهامات دولت عراق بود. اين دولت در طي دو بار تجاوز به خاك همسايگانش حقوق جنگ و قواعد عرفي بين‌المللي را كه همه دولتها ملزم به رعايت آن هستند، نقض نموده و استفاده از گازهاي خفه كننده در شهر حلبچه كه موجب از بین رفتن تعداد زيادي از غير نظاميان عراقي و ايراني گرديد. حمله به مناطق غير نظامي و سوء رفتار با غير نظاميان و اسيران در اراضي اشغال شده و نقض كنوانسيونهاي چهار گانه ژنو در مورد حقوق جنگ، و نقض صلح از موارد اتهامی دولت عراق بود.

ـ از منظر سازمان ملل متحد، دولت عراق به دليل دارا بودن سلاحهاي كشتار جمعي و بيولوژيك و شيميايي و اقدام به گسترش آنها، دولتي خطرناك براي صلح و امنيت بين‌المللي شناخته شده و عدم همكاري اين كشور با بازرسان تسليحاتي و هسته‌اي سازمان ملل متحد، دل مشغولي‌هاي جامعه بين‌المللي را در پي آورد. از اين روي بعد از جنگ خليج‌فارس، خلع سلاح عراق در دستور كار شوراي امنيت قرار گرفت و لغو تحريم‌هاي اعمال شده عليه عراق مشروط بر انهدام سلاحهاي كشتار جمعي اين كشور تحت نظارت سازمان ملل متحد اعلام شد.

ـ و بالاخره عدم توجه به قطعنامه‌هاي سازمان ملل متحد و عدم اجراي آنها نيز از ديگر موارد اتهام دولت عراق بود. از زمان حمله عراق به كويت تا تهاجم آمريكا به كشور عراق، بيش از سي قطعنامه توسط شوراي امنيت در مورد عراق صادر شدكه رژيم عراق به اغلب آنها بي‌توجه بود و آنها را اجرا نكرد و یا اینکه با تبلیغات گسترده آمریکا موضوع قطعنامه ها در سازمان ملل ناکافی قلمداد گردید.

ناتان برون استاد دانشگاه جورج واشنگتن معتقد است: اصولاً آمريكا در قالب كم‌رنگ كردن تهديدات عليه اسرائيل به عراق حمله كرد.

همچنین بسياري از نظريه‌پردازان اسرائيل معتقد بودند، بحران عراق موقعيت مساعدي ايجاد مي‌كند كه هم تير خلاصي براي فلسطيني‌ها و انتفاضه گردیده و هم موضع اسرائيل را در مذاكرات صلح تقويت مي‌كند.

مقام معظم انقلاب طی فرمایشاتی در خصوص حمله نظامی آمریکا به عراق فرمودند : آمريكا با تجاوز به عراق , ياغي گري خود را بر ضد بشريت بطور آشكار نشان داد . در اين تجاوز مشخص شد , آمريكا محور شرارت واقعي است و حقيقتا همان گونه كه امام بزرگوار فرمودند , شيطان بزرگ است .وی با اشاره به نقش صهيونيستها در زمينه سازي براي ايجاد جنگ عراق افزودند : صهيونيستها , بيشترين نفع را در قضيه حمله آمريكا به عراق برده اند و نقشه جديد خاورميانه كه بوش بر آن تاكيد مي كند باعث گسترش سياسي ـ اقتصادي و حتي جغرافيايي صهيونيستها در منطقه خواهد شد ضمن آنكه صهيونيستها , با سو استفاده از ماجراي عراق سركوب خونين فلسطيني ها را شدت داده اند.

همچنین آقاي هاشمي رفسنجاني نيز در خطبه‌هاي نماز جمعه 21/1/83 گفت: تقويت اسرائيل از اهداف اصلي آمريكا براي شروع اين جنگ بود و اسرائيل از عوامل محرك شروع جنگ بوده و اين اميد را داشت كه در صورت سلطه آمريكا در عراق، مسأله سوريه، اردن، فلسطين و لبنان نيز يكسره شود.

قطعنامه1441 شوراي امنيت :

علي‌رغم صدور بخشنامه های متعدد از سوی سازمان امنیت و مخالفت جامعه بين‌المللي، حمله نظامي آمريكا به كمك نيروهاي انگليسي و بدون مجوز سازمان ملل متحد و به بهانه ايجاد صلح و امنيت بين‌المللي در20 مارس 2003 آغاز شد. علت حمله, تخلفات رژيم بعثي عراق مبني بر داشتن جنگ افزارهاي كشتار جمعي و از سرگيري برنامه تسليحاتي، دغدغه آمريكا در مورد حمايت عراق از گروه‌هاي تروريستي و احتمال كمك تسليحاتي و مالي اين كشور به تروريست‌ها بطور پنهاني، اعلام شد؛ اما طي حمله به عراق و بازرسي‌هاي انجام شده، هيچ سلاح كشتار جمعي در اين كشور بدست نيامد . منابع اطلاعاتي آمريكا و انگليس نيز گزارش‌هايي مبني بر عدم وجود تسليحات كشتار جمعي ارائه نمودند.

سازمان سیا نیز هیچ‌ گونه ارتباطی بین رژیم صدام حسین و القاعده پیدا نکرد . بنابراین ادعای آمریکا اعتبار خود را از دست داد و دیگر هیچ حقانیتی برای سیاست‌های آمریکا مبنی بر ادامه حمله به عراق باقی نماند, نهایتاً کاخ سفید اعلام کرد که هدف آمریکا دیگر خلع سلاح عراق نیست و اینک موضوع تغيير حکومت در میان است . لذا، فرآیند تهاجم نظامی آمریکا به عراق با هدف خلع سلاح و تضعیف توان رزمی این کشور آغاز شد و به بهانه اشاعه دموکراسی و آزادی تداوم یافت و منجر به اشغال این کشور گردید.

توجیه آمریکا جهت تهاجم مسلحانه به عراق، تصویب قطعنامه 1441 شورای امنیت می‌باشد. هنوز متن قطعنامه مذکور منتشر نشده بود. که «کالین پاول» اعلام نمود آمریکا به موجب این قطعنامه, مجوز حمله نظامی به عراق را در صورت گردن ننهادن بی‌قید و شرط صدام حسین به خلع سلاح کامل و پذیرش بازرسان سازمان ملل متحد دریافت کرده است. بدین ترتیب آمریکا علیرغم مخالفتهای کشورهای مختلف و عدم وجود اجماع جهانی اقدام به این کار کرد مدعی شد که این قطعنامه مجوز حمله به عراق را صادر کرده است.

دولت آمریکا برای فرار از مسؤولیت ناشی از تجاوز به عراق به یکی از شرایط رافع مسؤولیت یعنی دفاع پیشگیرانه استناد می‌نماید که مشروعیت این ادعای آمریکا در چارچوب حقوق بین‌الملل قابل بحث و بررسی است.

درحمله به عراق نيز دولت آمريكا با اعلام اينكه سلاحهاي كشتار جمعي عراق، تهديدي عليه امنيت اين كشور قلمداد مي‌شود، اقدام نظامي خود را در چارچوب حق ذاتي دفاع مشروع (پيشگيرانه) توجيه نمود. پيش‌تر نيز آمريكا با اشاره به وقايع 11سپتامبر اعلام نموده بود كه هر زمان و هر جا كه تشخيص دهد تهديدي براي امنيت آمريكا يا دوستان اين كشور وجود دارد، جهت حفظ امنيت خود، متوسل به اقدامات نظامي مي‌شود. حمله به عراق را نيز تحت پوشش همين استدلال توجيه كرد. اين ادعاي آمريكا با ماده 51 منشور ملل متحد كه كاربرد زور در دفاع مشروع را مجاز مي‌داند‍‍‍‍‍‍، در تعارض جدي است .

در سال 2003م از طرف دولت آمريكا سندي منتشر شد كه حاوي توصيه ها و اظهاراتي بود كه بسياري از رهبران كشورهاي عرب آن را توهين آميز دانستند. در اين سند آمريكا از كشورهاي عربي و اسلامي منطقه خواسته است در ترويج به اصطلاح مردم سالاري، انجام اصلاحات سياسي، تجديدنظر در برخي احكام قضائي، احقاق حقوق زنان و نظاير آن، تلاش بيشتري از خود نشان دهند.

براساس پيش نويس اوليه، طرح خاورمیانه بزرگ اهداف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي منطقه خاورميانه و بخش هائي از كشورهاي خارج اين محدوده نظير مراكش، الجزاير در شمال آفريقا و كشورهاي آسياي ميانه مانند ازبكستان و تاجيكستان و ساير كشورها نظير افغانستان و پاكستان را دربر مي گرفت.

درواقع عامل اصلي طرح موضوع خاورميانه بزرگ توسط دستگاه حاكمه آمريكا، برطرف كردن موانع تهديد عليه امنيت و بقاي رژيم نامشروع صهيونيستي و تثبيت هژموني ايالات متحده در قرن 21 و جلوگيري از موج گسترده بيداري اسلامي در كشورهاي مسلمان و ظهور «اسلام سياسي» در تفكر و رفتار مسلمانان مي باشد.

از ديدگاه دستگاه حاكمه آمريكا، ظهور «اسلام سياسي» و گسترش جنبش هاي سياسي اسلامي ضدصهيونيستي و ضدآمريكائي در گوشه و كنار جهان، به ويژه در منطقه استراتژيك خاورميانه و اوج گيري نفرت و كينه مردم منطقه از آمريكا در ميان مردم و به ويژه جوانان مسلمان در سطح كشورهاي خاورميانه، به مراتب از وجود سلاح هاي كشتار جمعي و نظاير آن خطرناكتر به شمار مي رود. و لذا اين موضوع، آمريكا و رژيم صهيونيستي را بر اين واداشت تا با ارائه طرح خاورميانه بزرگ به مقابله اساسي با گسترش موج اسلام خواهي و ضديت با آمريكا در منطقه بپردازند.

براساس اين طرح، آمريكا درصدد است اولاً، با پيگيري پروژه «امنيت سازي» از طريق راهكار تغيير برخي از رژيم ها و دولت هاي منطقه نظير آنچه كه در عراق و افغانستان به وقوع پيوست، در مرحله بعدي در جهت «دولت سازي» و استقرار حكومت هاي سكولار و وابسته به غرب گام برداشته و نهايتاً در مرحله سوم، با عملياتي كردن صدور ايدئولوژي ليبرال دمكراسي غربي به كشورهاي اسلامي، درصدد اجراي پروژه «دين سازي» و يا به تعبير «پل ولفوويتز»، معاون وزير دفاع آمريكا، با ايجاد «جنبش اصلاحي اسلامي» و يا به تعبير ديگر، با «مدرنيزه كردن اسلام»، زمينه حذف اسلام انقلابي و استقرار اسلام آمريكائي را در منطقه فراهم نمايند.

مدافعان اصلی جنگ آمریکا در عراق دوستان "اسرائیل" در واشنگتن موسوم به نو محافظه کاران هستند که تعدادشان در پنتاگون و چندین سازمان حکومتی و تبلیغاتی آمریکا هم کم نیست. آنتونی زینی فرمانده سابق ارتش آمریکا این امر را این گونه تشریح کرده است:"بدترین رازی که در واشنگتن وجود دارد این است که نو محافظه کاران جنگ ضد عراق را برای خدمت به "اسرائیل" به راه انداختند. اظهار نظرهایی که زینی در شبکه آمریکایی"سی. بی. اس" ارائه کرد بخشی از بازتاب افکار ضد محافظه کاری در آمریکا به ویژه بر ضد کسانی است که به رهبران غیر نظامی پنتاگون معروفند.

یکی از نمونه های جدید از نگرانی آمریکاییها از اقدامات نومحافظه کاران حاکم بر این کشور را می توان در مقاله ای دید که در ماه سپتامبر در روزنامه پرتیراز نیویورک رویو اون بوکس منتشر شد. این مقاله به وسیله یکی از محبوب ترین مورخان آمریکا به نام آرتور شلینگر نگاشته شده است. اواسرائیل و حامیان آمریکایی اش را به برانگیختن احساسات عربها بر ضد آمریکا متهم کرد و نوشت که، همکاری نزدیک آمریکا با اسرائیل یکی از مهم ترین دلایل تنفر عربها از ایالات متحده آمریکا است.

این مورخ با مضمون کتابی موافق است. این کتاب که "آن نورتون" از تئوریسین های مسائل سیاسی آمریکا آن را تألیف کرده است"لیو اشتراوس و سیاستهای امپراتوری آمریکا" نام دارد. اشتراوس یکی از فیلسوفان آلمانی بود که به آمریکا پناهنده شده و تا سال 1973 زنده بود. او تا آن سال در دانشگاه شیکاگو تدریس می کرد. برخی او را پدر معنوی نومحافظه کاران آمریکا از جمله پل ولفوویتز طراح جنگ علیه عراق می دانند.

شلینگر می گوید که طرح راهبردی ولفوویتز برای پس از 11 سپتامبر از نظر فکری و جغرافیایی حول محور اسرائیل قرار داشت. با نگاهی به مبانی دیدگاه منافع و امنیت آمریکا و تطبیق آن با مصالح و امنیت رژیم صهیونیستی "اسرائیل" می توان این راهبرد را تحلیل کرد.

منافع "اسرائیل" در جنگ و هدف راهبردی اش نابودی عراق و تضعیف این کشور بوده و هست تا هر گونه خطر احتمالی برای این رژیم از سوی عراق از میان برود. این هدف در طول جنگهای 1991 و 2003 محقق شد. اکنون عراق دیگر به عنوان یک کشور یکپارچه عربی مطرح نیست. این کشور هم اکنون در ابعاد مختلف با گسستگیهایی مواجه است اکنون اسرائیل بدنبال تحقق سیاست فدرالیزم با محوریت شمال عراق و کردها میباشد.چراکه شیعیان در جنوب بدلیل وجود اشتراکهای مذهبی با ایران برای منافع اسرائیل خطرناک میباشند .از سوی دیگر سنی ها در مرکز و غرب نیز امتحان خوبی را در چند سال گذشته پس نداده اند .ولی کردها در این خصوص از پتانسیل ها و زمینه های بسیار خوبی برخوردارند.

این امر می تواند یک هشدار جدی باشد برای جهان عرب، زیرا این جهان هم اکنون به صورت کامل هدف تهاجم قرار دارد تا دیگر هیچ قدرت یا استقلالی در این منطقه باقی نباشد.

منافع آمریکا با منافع "اسرائیل" تطبیق کامل دارد. آمریکا قصد داشت از دست صدام حسین خلاص شود که به باور برخی آمریکاییها برای نقشه سیاسی که آمریکا برای منطقه خلیج فارس تهیه کرده است یک تهدید محسوب می شد، اما این کشور قصد نداشت که عراق را به صورت کامل نابود کند، زیرا مصلحت آمریکا در آن نیست که عراقی ضعیف به وجود آید که منبع بی ثباتی در کل منطقه باشد.

آمریکا احتمال نمی داد که با از بین رفتن نظام صدام حسین، خلأ قدرت در عراق شکل گیرد که تهدیدات بیشتری از ناحیه آن متوجه منافع و مصالح آمریکا گردد. دولتمردان آمریکا بر این باور بودند که با تغییر نظام حکومتی در عراق، حکومتی مزدور در این کشور ایجاد می شود و این حکومت مزدور می تواند مرکزی برای نفوذ آمریکا به سایر مناطق و محلی برای وجود شمار زیادی از پایگاه های آمریکایی تلقی گردد و همزمان شرکتهای آمریکایی نیز از ثروتهای سرشار این سرزمین از جمله منابع غنی نفتی آن بهره مند گردند.

به باور نظریه پردازان مسائل استراتژیک آمریکا، تغییر حکومت در عراق می توانست زمینه سیطره سیاسی و نظامی آمریکا بر منابع نفتی خاورمیانه را کامل و برتری آمریکا بر رقبای منطقه ای و بین المللی این کشور را تضمین کند.

طبق طرح جامع آمريكايي‌ها كه اكنون و پس از تغيير رژيم بعث عراق، نشانه‌ها و نمادهايي از اجراي آن در كل خاورميانه ديده مي‌شود، قرار بود، در چند فاز اجرا شود:

فاز اول: تغيير رژيم صدام به عنوان يك رژيم ضدآمريكا و ضداسرائيل به رژيم جديدي كه دوست يا دست نشانده آمريكا و داراي حداقل گرايشات ضداسرائيلي باشد، اما گرايشات خود به چالش با ايران را حفظ كند.

فاز دوم: تكميل محاصره امنيتي سوريه بين اسرائيل (دشمن) تركيه (متحد دشمن) عراق (رژيم متمايل به آمريكا) اردن (متحد آمريكا و انگليس، در خارج از ناتو و ناراضي از سياست‌هاي منطقه‌اي دمشق) و لبنان جديد (لبناني كه ساختار سياسي-امنيتي آن به سمت كاهش نفوذ سوريه و خلع سلاح حزب الله تغيير كرده باشد)

فاز سوم: اعمال فشارهاي سياسي، نظامي، امنيتي و اقتصادي به سوريه جهت قطع حمايت از حزب الله، حماس و جهاد اسلامي (اهرم‌هاي سوريه در مقابل اسرائيل و آمريكا) و جلوگيري از كارشكني سوريه در تثبيت رژيم جديد در عراق و سرانجام وادار كردن سوريه به سازش در مسئله جولان.

فاز چهارم: قطع فيلترهاي تنفسي انتفاضه از طريق مهار سوريه، افزايش فشار بر ايران در مسائل هسته‌اي و تروريسم و مهار حزب الله، حماس وجهاد و قطع حمايت‌هاي خارجي از آنان.

فاز پنجم: مهار انتفاضه (گروه‌‌هاي جهادي) و مجبور كردن جناح ابومازن و تشكيلات فلسطيني به پذيرش طرح‌هاي مطلوب آمريكا واسرائيل.

فاز ششم: تبديل اسرائيل به يك بازيگر برتر و طبيعي در محيط سياسي_ امنيتي خاورميانه و خليج‌فارس.

در چارچوب اجراي اين طرح، هم‌چنين قرار است در فاز ششم، اسرائيل به يك بازيگر طبيعي در محيط سياسي-امنيتي منطقه تبديل شده و پس از عادي‌سازي روابط ديپماتيك كشورهاي عربي و اسرائيلي با آن، به رژيم و ساختار امنيتي جديد خليج‌فارس نيز وارد شود و ساختار 2+6 قبل از حمله آمريكا به عراق (آمريكا و انگليس+اعضاي شوراي همكاري) به سيستم 2+7 (به علاوه عراق متمايل به آمريكا) و در نهايت به سيستم 3+7 (عراق+ شوراي همكاري+ اسرائيل+ آمريكا و انگليس) تبديل شود.

طبق طرح آمريكا براي دستيابي به اين هدف نهايي، يا بايد رفتار ايران دچار تغيير ماهوي و اساسي شود و يا رژيم ايران تغيير يابد. با عربستان تحت حكومت ملك عبدالله نيز در درازمدت طبق اين قاعده رفتار خواهد شد، زيرا آمريكا از تشكيل مثلث مصر، عربستان و سوريه براي رهبري معادلات جهان عرب خرسند نيست و موضع مخالف اين سه كشور را با حمله آمريكا به عراق فراموش نكرده است.

طرح ويژه آمريكا براي تغييرات اساسي در محيط خاورميانه (جايگاه سوريه(

در چارچوب طرح ويژه آمريكا براي وادار كردن بشار اسد به پذيرش تغييرات مورد نظر آمريكا در عراق و سوريه، طي ماه‌هاي گذشته فشارهاي همزمان سياسي، نظامي و اقتصادي به سوريه وارد آورده و ثمره آن خروج سوریه از لبنان بود.

در پي سفر جلال طالباني، رئيس جمهور كرد تبار عراق به آمريكا و انتقاد تلويحي وي از مواضع سوريه و نيز تهديد اخير زلماي خليل‌زاد، سفير آمريكا در عراق، مبني بر به پايان رسيدن صبر و حوصله آمريكا در برابر اقدامات سوريه، طرح مشتركي از سوي خليل‌زاد و طالباني براي ناآرام كردن مناطق كردنشين سوريه در دست تهيه است تا اگر سوريه از حمايت‌هاي خود از ناآرامي‌هاي مناطق سني نشين عراق از جمله در رمادي، قائم و تل عفر دست برندارند، كردهاي سوريه عليه دولت دمشق تحريك شوند. سال گذشته درگيري كردها و عرب‌ها در قاميشلي، مهم‌ترين شهر كردنشين سوريه، باعث ايجاد موجي از تنش بين دولت اسد و كردهاي سوريه شد. سوري‌ها سال گذشته براي سفت كردن كمربندهايشان در مقابل تهديدات آمريكا، ژنرال غازي كنعان فرمانده نيروهاي سوري در لبنان را به كشور فرا خواندند و اسد وي را به عنوان وزير كشور معرفي كرد و مسئوليت امنيت داخلي سوريه را به وي سپرد.

آشکار است که "اسرائیل" به آنچه در سر می پروراند دست یافته است، اما اهداف راهبردی آمریکا همچنان دست نیافتنی باقی ماند، زیرا به جای آنکه عراق به کشوری در اختیار مزدوران آمریکایی درآید به مرکزی برای فعالیت ضد آمریکایی تبدیل شد. این گونه به نظر می رسد که مبارزان عراقی عزم خود را جزم کرده اند تا غرب را به عقب نشینی از عراق وادار کنند. نکته حایز اهمیت دیگر این است که آنان تلاش می کنند آمریکا را از کل خاورمیانه بیرون برانند، درست همان گونه که این کشور در سال 1979 مجبور به تکرار آن در ایران شد.

اکنون آمریکا در تنگنای شدیدی گرفتار شده است، اکنون دیگر نه امکان بقای آمریکا در عراق فراهم است و نه امکان عقب نشینی آسان.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار