به گزارش تابناک،عرفان قانعی فرد، پژوهشگر و مورخ کُرد ایرانی که به دلیل گفت و گوهایش با شخصیتهای سیاسی-امنیتی همچون «جلال طالبانی»، «عیسی پژمان» و «پرویز ثابتی» و همچنین پژوهشهای سیاسی و فرهنگی درباره کُردها شناختهشدهاست، این بار به تحلیل آخرین وضعیت امنیتی منطقۀ کردستان پرداخته است .
متن کامل این گفت و گو برای نخستین بار در سایت ایسنا منتشر گردید که این متن به نقل از سایت بولتن نیوز آورده شده است.و براساس مطالب گفته شده در هر قسمتی که لازم باشد نقد هم صورت گرفته است.
بررسی حوادث و اتفاقات منطقه کردستان شمالعراق و مسائل روز این منطقه
عرفان قانعی فرد پژوهشگر و مورخ کُرد ایرانی در مصاحبه با خبرنگاران طی سخنانی با بیان روند شکل گیری اقلیم کردستان عراق گفت : کردستان عراق از 1991 با کمک و پیشنهاد آمریکا و نقش مستقیم ایران شکل گرفت. مسعود بارزانی كه به دنبال فروپاشی حزب دمکرات کردستان عراق در بعد از قرارداد الجزایر- ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ (۶ مارس ۱۹۷۵) - به ايران پناهنده شده بود، از منطقه راژان- سردشت در استان آذربایجان غربی به اقلیم کردستان منتقل شد و مراحل شکل گیری اقلیم كردستان عراق آغاز شد. یعنی اشغال کویت-در دوم اوت 1990 / ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ - یک فرصت تاریخی در اختیار کردها قرارداد. ثبات عراق بهم خورد و بحرانی بین المللی پدید آورد و مام جلال این وضع را با پاریس و لندن در میان گذاشته بود اما انها سخنان وی را جدی نگرفته بودند. قیام ماه مارس 1991 / نوروز 1370 علیه حکومت مرکزی عراق توسط کردها رخ داد. گرچه رهبران کرد بعد از فروپاشی 1988در ایران پناهنده بودند. اما در اواخر ماه مارس همه چیز فرو ریخت و درهم شکسته شد و ارتش عراق وارد کردستان شد. شهامت و از خودگذشتگی در میان کردها دیده نشد و همه فرار را بر قرار ترجیح دادند. فاجعه های انسانی رخ داد و جرج بوش هم ناگزیر از فشار افکار عمومی و بدان سبب جیمز بیکر را فرستاد و بعد در بغداد آتش بس 10آوریل 1991 اعلام شد.کم کم در 19 می 1992 اقلیم شکل گرفت و
صاحب پارلمان و دولت محلي شد.
نقد : با نگاهی کوتاه به وقایع سال 1991 میلادی و حتی قبل و بعد از آن میتوان به روشنی برخی ایرادات به سخنان عرفان قانعی فرد وارد کرد.
با نگاهی بسیار گذرا باید گفت : حدود ۴۰ حزب با گرایشهای مختلف از جمله ملیگرایان، سوسیالیستها و اسلامگرایان در منطقه کردستان عراق فعالیت میکنند. بسیاری از این احزاب پس از جنگ اول خلیج در سال ۱۹۹۱ و برقراری یک حاکمیت نیمه خودمختار و اجازه فعالیت در شمال عراق، شکل گرفتند. «جبهه خلق کردستان» ـ که ائتلافی از شش حزب سیاسی اصلی را شامل میشود ـ تا سال ۱۹۹۲ و برگزاری انتخابات قانونی در منطقه، حاکمیت را به عهده داشت، پس از برگزاری انتخابات «حزب دموکراتیک کردستان (KDP) و اتحادیه میهنی کردستان (PUK) توانستند اکثریت آرا را به خود اختصاص دهند. احزاب موجود سیاسی، چه آنها که سابقه طولانی دارند و چه احزاب نوپا، در دو شهر بزرگ اربیل و سلیمانیه فعالیت خود را آغاز کردند.
آمریکا در همین زمان ،با بررسی کامل از وضعیت ،خواسته ها و نقاط ضعف و قوت گروههای معارض عراقی شناخت کاملی از آنها پیدا کرد و توانست با بهره گیری از تمامی مسائل موجود حمایت خاص برخی از این گروهها از جمله کردهای شمال عراق را جلب کند.و در زمان جنگ با صدام از کمک آنها بهره مند گردد.در همین راستا گروههای کردی عراق در جهت کمک به سرنگونی سریع تر رژیم صدام به یاری نیروهای آمریکائی شتافته و با تسخير غرب منطقه چمچال توانستند پيشروي خود بسوي شهر كركوك را وسعت دهند.اين پيشروي پس از ورود 1500 چترباز آمريكايي به اين منطقه صورت گرفت .كردها در پی موفقیت بدست آمده خويشتنداري نشان دادند وجز در مورد شهر کرکوک - بعنوان یک شهر مهم و حیاتی با داشتن ذخایر خوب نفتی و آبی - در مابقی زمینه ها طبق دستورات آمریکا عمل کرده و مسعود بارزاني ، جلال طالباني رئیس جمهور عراق و رهبراتحاديه ميهني كردستان عراق، از مرز غيررسمي كه ازسال 1991 كردها را ازعربها جدا ميكرد، فراتر نرفتند.
کردها در جریان جنگ کمکهای بسیار خوبی برای آمریکا کردند. پيشمرگهاي كرد به نيروهاي آمريكا كمك كردند تا بقاياي نيروهاي بعثيها را تعقيب كنند .در زمان اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف اتحاد خوبی بین کردها و این نیروها برقرار گردید.همان ائتلافی که زمانی آرزوی ملامصطفی بارزانی پدر مسعود بارزانی بود؛ کمكهاي پنهاني آمريكا به پيشمرگهاي كرد از طريق ايران، درسال 1975 ـ هنگامي كه صدام حسين دست بالا را پيدا كرد و دست به قتل عام كردها زد ـ قطع شد. عمليات سركوبي كردها از سوي صدام حسين همچنان ادامه داشت وتنها جنگ سال 1991 خليج فارس بود كه آن را متوقف كرد.
اما آنچه که قانعی فرد در خصوص نقش مستقیم ایران اشاره داشتند نیز باید گفت : پس از آغاز جنگ توسط صدام علیه ایران،بر اشتراکات بین ایران و کردهای منطقه افزوده شدو با عنایت بر اینکه کردهای عراق در خطر حملات وحشیانه صدام قرار گرفتند ،ایران از کردها استقبال کرده و ضمن پناه دادن به آنها ،در راستای منافع مشترک علیه صدام وارد دفاع و جنگ با صدام شدند.پس از متزلزل شدن حکومت صدام کردهای ساکن در ایران به رهبریت مسعود بارزانی و بقیه رهبران کرد،به شمالعراق رفتند.
مواضع ایران همواره در خصوص قوم کرد در هر کدام از کشورهای منطقه – که شامل ایران،عراق،ترکیه و سوریه- احترام به موجودیت،فرهنگ و جامعه کردی بعنوان بخشی از جامعه کل هریک از کشورهای مذکور بوده و همیشه در صدد یاری رساندن به مظلومین میباشد و فرقی بین مظلومی از قوم کرد،عرب ،ترک ،فارس و یا غیره قائل نیست.
ادعای قانعی فرد در خصوص نقش مستقیم ایران در حوادث شمالعراق کمی هداف دار به نظر میرسد و اگر نقشی مستقیم برای این منطقه بخواهیم برعهده کسی قرار دهیم آن کشور آمریکاست نه ایران.
در سال 92 اقلیم کردستان به شکل دو منطقه جدا از هم درآمد قسمت شمالی در اختیار بارزانیها بود و قسمت جنوبی در اختیار طالبانی قرار گرفت. آمریکایی ها هم هیچ تعهدی به کردها نداده بودند.
در سال 1995 بین دو رقیب سنتی طالبانی - بارزانی جنگی در گرفت که انگیزههای اقتصادی - سیاسی داشت. نوعی خودکشی بود. 31اوت 1996 هم تانک و توپ ارتش بعث عراقی - بی رحم ترین دشمن کرد - به کمک بارزانی آمد
بنابراین اقلیم از آن زمان فراز و نشیب زیادی داشته است. در سال 1996 میان دو حزب صلح برقرار شد و از آن زمان سیستم نظام دو مدیریتی - اداری برپا شد که هنوز هم به شکل عملی شاهد همان شیوه هستیم گرچه در سال 2003 و پس از سقوط صدام این دو با هم ظاهرا متحد شدند که هفته پیش قرارداد استراتژیک شان را بارزانی پایان داد.
عرفان قانعی فرد در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص برخی ادعاها پیرامون استقلال طلبی و خودمختاری کردها گفت :مسعود بارزاني نماينده تمام كردها نيست و نبايد اظهارات وي را به پاي همه كردها گذاشت و نوشت.ایشان سرپرست یک حزب سیاسی و یک قبیله در قصبه بارزانی است. تفکر غالب در بین کردها و مناطق کردنشین هم جدایی طلبی نیست. من با اکثر رهبران كردها در سوريه، عراق و تركيه صحبت كردهام هيچ کدام از آنها به دنبال استقلال مناطق كردنشين يا تشكيل كشور كردستان نيستند.
وی در ادامه سخنان خود در خصوص دیدگاه آمریکا و انگلیس در خصوص استقلالیت کردها اظهار داشت : ديدگاه و موضع آمریکا و انگلیس در این یک مورد خاص با دیدگاه جدایی طلبان همخوانی ندارد. اگر به گذشته برگرديم ميبينيم كه در سال 1945 انگلیسيها مصطفی بارزانی را به 35 هزار نفر از قبيله بارزان به مهاباد میفرستند تا بساط خودمختاری در مهاباد - واقع در آذربایجان ایران - را از هم بپاشند باز هم ميبينيم كه در سال 1945 آمریکا به روسیه اولتیماتوم داد که از ایران خارج بشود و همين كار زمینه را برای برچیده شدن خودمختاری کردها فراهم كرد. نظر کنسول انگلیس سرکلارمونت اسکرین درباره جمهوری پوشالی مهاباد هم مشهور است که "وقتی ارتش سرخ از ایران بیرون رفت، جمهوری خودمختار کردستان مانند گوسفند بدون شبان بسان بنای مقوایی و پوشالی درهم ریخت". یک جمهوری 50 کیلومتری در داخل یک کشور شاهنشاهی.
نقد:علت اینکه ایشان سعی در کمرنگ کردن استقلال طلبی برخی کردها در منطقه و از آن مهمتر سعی در مخالف نشان دادن انگلیس و آمریکا در استقلال طلبی برخی از رهبران کردی دارند.معلوم نیست!
اما شواهد بسیار آشکار و همچنین حوادث تاریخی بسیار روشنی بر خلاف عقیده ایشان وجود دارد.
طبق نظر خود ایشان در زمانهای مختلف برخی کردها تلاشهایی برای تشکیل جمهوری های کردی انجام داده اند.از اقدامات مسلحانه گرفته تا چاپ نقشه های خیالی و کشیدن مرزهای کاغذی.
گروهای معارضی چون کومله ودمکرات برعلیه ایران و پ ک ک و حادپ برعلیه حکومت مرکزی ترکیه نشان از اقداماتی در همین راستاست.
اما نقش استعمار پیر در ایجاد گروههای معارض از یکسو و فریب دادن برخی رهبران کرد برای تلاش جهت تشکیل حکومت مستقل کردی بسیار روشن و مبرهن است.سودی که از این راه نصیب آمریکا و انگلیس میشود در عالم سیاست به سادگی مثل ، دو دو تا چهار تا ست.
از طرفی طبق فرمایش قانعی فرد در مقطعی انگلیس مخالف تشکیل خودمختاری کردی در ایران شده است.بدین دلیل بوده است که اولا در آن زمان کردها با کمکهای شوروی سابق دست به چنین اقدامی زده بودند که این امر در قلمرو استعماری انگلیس و آمریکا – که همانا ایران نیز در داخل این قلمرو بود- قابل قبول این دولتها نبود. از سوی دیگر آمریکا و انگلیس هرگز اجازه نمیدادند تا در کشوری همانند ایران که تحت سلطه غرب قرار داشت کشوری همانند شوروی دست به چنین حرکتی بزند و در نهایت حکومت شاه در ایران کاملا در خدمت غرب بود و نیازی برای ناراحت کردن چنین رژیمی نبود.پس چنین اقدامی از سوی انگلیس و آمریکا در آن مقطع دلیلی قانع کننده ایی برای مخالفت این دو کشور با خودمختاری و استقلالیت برخی کردها نمیباشد.
قانعی فرد سپس در ادامه با اشاره به وقایع کنونی و ظهور داعش تصریح میکند:درباره نفوذ داعش به عراق و قدرت گرفتن آن چند ديدگاه وجود دارد که باید به هر کدام از این مورد توجه داشت.مثلا نگاه اول اینکه یک همکاری و هماهنگي داخلی میان برخی گروههای عراقی از جمله بارزانیها، باقی ماندگان حزب بعث و برخی عشایر سنی ساکن استانهای غربی و مرکزی عراق شكل گرفت که این هماهنگی با شركت رهبران اين سه جريان در نشستی در اردن به اوج خود رسید كه البته خبرهای آن به رسانهها نیز درز کرد.
نگاه دوم ، به حضور برخی جریانهای اسلامگرای تندرو سنی در داخل مناطق عرب نشین و حتی مناطق کردنشین که تهدیدی برای امنیت منطقه محسوب ميشوند. از لحاظ ایدئولوژیک اين جريانها معتقد به بازگشت خلافت هستند و در شرايط مناسب كاملا آماده پذيرش القاعده و گروههاي مشابهاند.
و نگاه سوم نیز معتقد است که تاکتیک نظامی داعش و ضعف ارتش و دولت مرکزی باعث قدرت گرفتن داعش شد که هر یک از این سه نظریه ديدگاه مخالفان و موافقاني دارد که در جای خود قابل بحث و بررسی است.
که به نظر من فاکتور اول مهمترین نقش را بازی کرد، یعنی نوعی هماهنگی مخفیانه میان سنیهای تندرو، بارزانیها و بعثیهای قدیم شکل گرفت و باعث اوضاعی شد که الآن در عراق شاهد آن بودیم. البته دو فاکتور بعدی به ویژه فاکتور دوم نیز نقش داشتند. اما تلاش های ترکیه و اسرائیل در کردستان عراق و نیز به تازگی قطر و عربستان ، چندان دور از ذهن نیست .
نقد:در این بخش از سخنان ایشان بطور ضمنی به همکاری بین بارزانی ،اسرائیل ،ترکیه،قطر و عربستان اشاره شده است.ضمن اینکه این قسمت از سخنان، موضوع قبلی در وجود دستان خارجی و توطئه های بیگانگان در تحریک رهبران کردی صحه گذاشته،همچنین به نقشه های کشورهای یاد شده در منطقه نیز میتوان پی برد.
اما در این بخش از سخنان قانعی فرد نیز ما باز با کمرنگ شدن نقش بیگانگان و غیبت عمدی !آمریکا در این حوادث مواجه میگردیم.اکنون بر همه آشکار است که آمریکا و همدستان این کشور با تربیت برخی نیروهای افراطی آن هم از نوع مسلمان سعی در پیاده کردن اهداف خود در منطقه و در نهایت تشکیل خاورمیانه جدیدی که چند سال پیش از سوی سیاستمداران کاخ سفید ابراز شد میباشد.اهدافی چون،جلوگیری از تشکیل هلال شیعی – مطرح شده از سوی کشورهایی چون عربستان- ،تضعیف جبهه مقاومت،تضعیف گروههای مبارزی همچون حزب اله و فلسطین،تضعیف غیر مستقیم ایران،محاصره ایران،تهدید علیه ایران،مشغول کردن ایران و غیره که همگی در راستای تضعیف جهان اسلام ناب محمدی(ص) و جایگزینی اسلام آمریکایی در منطقه میباشد.
در اینجا باید گفت : از علل پیشروی گروهی همانند داعش در عراق و حتی در سوریه میتوان به همکاری عوامل داخلی در سایه کمک رسانی و زمینه چینی کشورهایی همانند آمریکا و انگلیس نامبرد.که به این موضوع قانعی فرد در فاکتور اول تا حدودی اشاره داشتند.
ایشان در مورد سلاحهای موجود در دستان کردها اظهار میدارد:این سلاحها با تدبیر دولت مرکزی و مدیریت درست بغداد و نیز عقلانیتی که در برخي رهبران کرد به ويژه كساني مانند دكتر فواد معصوم، رئيس جمهوري عراق سراغ داريم، این سلاحها به "ارابه مرگ" تبدیل نخواهند شد. وقتی دولت مرکزی عراق با اقتدار ظاهر بشود و مدیریتي درست و منطقی بر موضوع داشته باشد، این سلاحها تنها در انبارهای سلاح و مهمات باقي خواهند ماند و نقشی بیش از این نخواهند داشت. البته این سلاحها میتواند به عنوان یک دستاویز سیاسی و ابزار قدرتنمایی استفاده بشود گرچه نباید فراموش کرد که این قدرتنمایی چندان خریداری هم ندارد.
دولت مرکزی بغداد و البته آمريكا اکنون به دنبال تشکیل ارتش ملی عراق است و اينكه پیشمرگهای کرد نیز به بخشی از این ارتش تبديل شوند و از دولت مرکزی حقوق و بودجه دریافت کنند. البته این امکان هم وجود دارد که گروه بارزانی زمانی از این سلاحها علیه پ ک ک استفاده کند یا دست کم به عنوان یک ابزار تهدید به آن رجوع کنند اما در مجموع اين يك احتمال دور از ذهن است.
نقد:وجود سلاح قدرت زا است ودر دست هر کشور و یا هر گروهی باشد یا به نیت دفاع است یا به نیت حمله.گروههای کردی بیشتر این سلاح ها را از دولت مرکزی عراق تامین نکرده اند بلکه در زمان اشغال عراق توسط آمریکا و از دستان آمریکاییها تحویل گرفته اند.اگر گروههای کردی نیت تابعیت از حکومت مرکزی داشتند دیگر نیاز به انبار سلاح نبود. میتوانستند با هماهنگی دولت مرکزی عراق مسلح گردند.از سوی دیگر انبار سلاح صرفا برای دپو کردن کاری عقلانی نیست .گاهی تقویت گروههای کردی در شمالعراق برخی نقشه های دشمنان منطقه با نیت اخلال در استقلال کشورهای منطقه به ذهن خطور میکند.در این بخش نیز جناب اقای قانعی فرد در صدد کمرنگ کردن نقش سلاح های در اختیار کردها داشته اند.
قانعی فرد در پاسخ به اینکه آیا از کردها هم در گروه داعش حضور دارند؟پاسخ میدهد:
بگذارید یک چیز را روشن کنم اگر حضور ایران نباشد در اقلیم کردستان عراق، فاجعه رخ میدهد. فاجعه ای به مراتب بدتر از دوران های گذشته. ایران اکنون سعی در کنترل احزاب اسلامگرای تندرو و متعصب حاضر در کردستان و عراق دارد و اگر نفوذ ایران در اقلیم کردستان نباشد این منطقه همانند بشکه باروتی که جرقه در آن بیفتد، منفجر میشود.
باید بدانیم که برخی جریان های داخل احزاب اسلامگرای کُرد در اقلیم یک تهدید بالقوه و بسيار خطرناک برای منطقه هستند که اگر کنترل نشوند ظرفیت این را دارند که به هسته بسیار فعال القاعده در شمال عراق تبدیل شوند. برخی کردهای اسلامگرای تندرو در اقلیم کردستان که حتی نمایندگانی هم در پارلمان عراق دارند، در واقع از همان نحله فکری موج اول القاعده در عراق تبعیت میکنند. خوب است بدانیم که تفکر سلفیگری در عراق پیش از حضور آمریکا در عراق و در اقلیم کردستان دقيق تر بگويم در منطقه اورامانات حضور داشت. در آن زمان ملا کریکار، عالم نمای تندرو و بنیانگذار جماعت عراقی انصار الاسلام و رهبر یک گروه افراطی شبه مسلح و یا برخی کردهای سلفی و... که ما امروزه آن ها را نسل اول القاعده در عراق مینامیم. در خبرها آمده بود که " پایگاههای این گروه پس از حمله آمریکا به عراق با چندین موشک کروز از سوی ناوهاي آمریکايي هدف قرار گرفت و کردها با پشتیبانی واشنگتن توانستند مناطق تحت تصرف آنها را از چنگشان خارج کنند". الان هم برخی گروههای اسلامگرای موجود در عراق بازماندههای همان تفکر هستند گرچه باید تجربه حضور چند ساله داعش در عراق را نیز به این تفکرات بیفزاییم. این احزاب به اخوان المسلمین و اسلام تندرو و یا ترکیه و عربستان بسیار نزدیک هستند. همین الان هم عملیاتهایی که داعش در اقلیم انجام میدهد توسط بیش از 400 کرد عضو داعش صورت میگیرد. که برخی اهل حلبچه هستند.
وی در خصوص توان نظامی کردها در منطقه ابراز میدارد:در این بخش غلو زیادی شده است.اقليم كردستان با مجموع پيشمرگ هایش كه همان نيروهاي نظامي كردستان هستند در اختيار چند حزب است كه لااقل نزدیک به 23 سال است - پس از 1991 - که پول و تجهیزات نظامی خرج آنها شده و دیدیم که 23 دقیقه هم توان مقابله با داعش را نداشتند. بخش عمده نیروهای پیشمرگ آموزش ندیدهاند و از سال 91 تاکنون در هیچ جنگ جدی حاضر نبودهاند . مساله دیگر اینکه پیشمرگها همانند سابق یک نیروی کیفی ایدئولوژیک و دارای انگیزه و غیرت ملی محسوب نمیشوند و پراکندگی زیادی در میان صفوف آنها به چشم میخورد و گاه ابزار دست حزب هستند. مثلا بارزانی 3000نیروی فدای دارد آیا 3نفر در راه شنگال و دفاع از ایزدی ها کشته شد ؟ معنی ضمنی اش این است که آنها ديگر حاضر به جانفشاني در راه آرمانهاي رهبرانشان و یا حتی سرزمین شان نيستند. نیروهای پیاده نظام پیشمرگه در سالهای 1960 - 1970 - 1980 تجربه جنگ دارند . اما از سال 1961 تا 1975 توسط ساواک ایران تامین نظامی شده اند. از 1980 به بعد هم توسط سپاه پاسداران ایران از جریان قیاده موقت تا پایان جنگ ایران و عراق- دیگر کردها از 1991 جنگی را نداشته اند. در سال 1996 هم جنگ کُرد کشی بود . اما در این 23 سال کردها از نظر عملیاتی - جنگی خنثی بوده اند و تغییرات نظامی زیادی هم در این سالها رخ داده. از نظر جمعیتی هم نیروی پیشمرگه کاهش داشته و نیروی جوان هم اگر به میدان آمده تجربه جنگ ندارد و آمورش نظامی درست هم ندیده. بنابراین پیشمرگه تکامل نیافته و تخصص و مهارت ارتش مرکزی را هم ندارد. بیشتر در این 20 سال یا در حال استراحت بوده و یا دلخوش به افتخارات گذشته و جنگ های قدیمی. بنابراین در رویارویی با اولین جنگ روحیه اش را از دست داد و اعتماد به نفسش را.
وی در دنباله سخنان خود پیرامون موضوع هدف آمریکا در تجهیز پیشمرگها و آموزش آنها میگوید:به عقیده من نگاه آمریکا به ارتش عراق نگاهي ملی است یعنی پیشمرگها را در غالب ارتش متحد عراق و یا حداکثر مرزداران استانهای شمالی این کشور میبیند. درباره سلاحهایی که در اختیار کردها قرار گرفته من معتقدم که تضمینهای لازم برای عدم استفاده از این سلاحها علیه طرفهای داخلی گرفته شده است. وگرنه موضوع تسلیح نیروهای پیشمرگه هم خود بعدا نه تنها مفید فایده نیست بلکه ایجاد مشکل و بحران خواهد کرد.آمریکا بیشتر ارتش ملی عراق را آموزش داد و سرمایه گذاری اش در این قسمت بود. خواست که کردها بیشتر مدافع مرزها باشند که البته در این راستا هم کردها با مرز ایران و ترکیه از روابط امنیتی-نظامی با سازمان های اطلاعات و امنیت ترکیه و ایران برخورداند. بهبود قابلیت نظامی و افزایش تحرک پیشمرگه هم در کوتاه مدت محال است.
نقد: به نظر میرسد اقای قانعی فرد در پاسخ به برخی سوالات به تناقضاتی اشکار گرفتار شده است.ایشان در سخنان قبلی خود از بی خاصیتی سلاحهای انبار شده در کردستان شمالعراق سخن میگوید در اینجا به احتمال مشکل آفرینی بعدی این سلاحها اذعان دارد.اما در خصوص نگاه آمریکا بات ارتش عراق ،باید گفت ایشان بسیار خوشبینانه به موضوع نگاه میکنند و گاهی ساده لوحانه.چرا که اولا آمریکا هرگز بدنبال ارتشی قدرتمند در هیچ کدام از کشورهای اسلامی از جمله عراق نیست.از سوی دیگر تجهیز متفاوت و مختلف ارتش عراق و کردهای شمالعراق از یک سیاست دو زاویه ایی حکایت دارد.یعنی اینکه احتمالا آمریکا به ارتش عراق و کردها بصورت یک ارتش متحد نمی نگرد. همچنین تاریخ معاصر و سیاستهای منطقه ای آمریکا نشان داده است که آمریکا و اسرائیل شدیدا بدنبال ایجاد جای پای جدید در منطقه شبیه آنچه که در فلسطین اشغالی با نام اسرائیل ایجاد شده میباشد. و چه جای مناسبتری از شمالعراق.هرچند گروههای مختلف کردی در این منطقه تاکنون با هوشیاری از سرعت این سیاست کاسته اند.
وی در پاسخ به حضور هواپیماهای آمریکایی در کردستان شمالعراق اظهار نظر دیگری دارند .به نظر ایشان :بخش عمده اين تصميم برميگردد به بحثهای فنی استراتژیک و تسلیحاتی. اينکه در اخبار می خوانیم که" هواپیماها از نوع رهگیر هستند و توان پرواز در مسافتهای طولانی را ندارند پس بهتر است از خاک عراق پرواز كنند و عملیات انجام دهند". البته این کار جنبه ای تبلیغی علیه داعش نیز دارد که متوجه شوند آمریکا مُصر به سرکوب آنهاست و عراق را از وجود آنها پاک میکند. در کل احتمال حضور نظامی دائمی آمریکا در اقلیم را ضعیف میدانم. و این بمباران هم چندان موثر واقع نمی شود. داعش در میان خانه های مردم پراکنده است و بدون کمک امنیتی - نظامی ایران، CIA چندان موفق نخواهد شد.
این سلاحها از جانب ایران به عنوان اولین حامی کردها نیز داده شده. منافع و مصالح همه کمک کنندگان در راستای عدم سقوط اقلیم بوده است. در مجموع نه آمریکا و نه دیگر کمککنندگان به کردها به دنبال دایر کردن پایگاه دائم در عراق نیستند و یا CIA هم اعلام کرد که دنبال سلطه گری در منطقه نیست. يادمان باشد كه در دهههای اول قرن 20 که پالایشگاه کرکوک راهاندازی شد انگلیسیها تاکید داشتند که این شهر نباید به کردها داده بشود چرا که نگران افزایش انگیزههای استقلال طلبی کردها بودند.
نقد: تمامی سیاستمداران مستقل دنیا در خصوص اراده مبارزه آمریکا بر علیه داعش تردیدهای جدی دارند .حال قانعی فرد بسیار با اطمینان از این مبارزه سخن میگوید. از سوی یک ضرب المثل قدیمی میگوید هیچ گربه ایی برای رضای خدا موش نمیگیرد.آمریکا هم مصداق کامل این مثل است که آمریکا حتما در خصوص استقرار هواپیماهای جاسوسی و نظامی خود در شمالعراق دنبال اهدافی فراتر از داعش و شمالعراق میباشد.چه بسا نفوذ چند مورد از همین نوع هواپیماها بداخل مرزهای جمهوری اسلامی ایران تاکنون صورت گرفته است.
از طرف دیگر قانعی فرد در خصوص کمکهای ایران اشاره ایی داشته اند. اما به نظر میرسد هدف ایران از کمک نظامی به این منطقه با هدف آمریکا متفاوت باشد.
قانعی فرد در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه آیا میتوان گفت که کردها در آمریکا لابی خاص خود را دارند؟میگوید :برخی سیاستمداران و نظامیان پیشین آمریکا در عراق و منطقه که اکنون به کارهای اقتصادی و مشاوره امنیتی برای شرکتهاي حاضر در اقليم مشغول هستند و برای راه اندازی یک لابی تلاش میکند اما در شرایط کنونی نمیتوان آنها را یک لابی خواند. آمریکا به دنبال حضور دائم در عراق نیست. کُردها هم بنا به اختلافاتشان دارای لابی نیستند.
نقد : جای بسی تعجب است که قانعی فرد چرا اصرار بر پاکیزه کردن سیاست منطقه ایی آمریکا دارد.واقعا آمریکا درصدد حضور دائمی در عراق و منطقه نیست؟.در کل طرح چنین سوالی و پاسخ به آن چندان موضوعیت ندارد. طبق فرمایشات قبلی قانعی فرد کردها بدنبال رسمیت دادن به استقرار شان در منطقه شمالعراق بعنوان یک حکومت رسمی نیستند. پس چرا به دنبال ایجاد لابی در آمریکا باشند.؟
ایشان در مورد فعالیت اسرائیل در اقلیم کردستان عراق میگوید:اسرائیل از سال 1967 در کردستان عراق پایگاه دارد که این مطلب به وضوح در خاطرات عیسی پژمان ( نماینده شاه و ساواک درعراق) پرویز ثابتی (مرد شماره دو ساواک ) و مصاحبه بنده با ژنرال علوی کيا، جمشید امانی و هم علی اکبر فرازیان و نیز خاطرات نخست وزیر اسرائیل و رئیس موساد به آن اشاره شده است. فعالیت اسرائیل در اقلیم کردستان عراق آلان در سه زمينه اصلی یعنی امنیتی، اقتصادی و فرهنگی دنبال میشود. عوامل موساد هم اکنون برای جمع آوری اطلاعات و انجام ماموریتهای امنیتی در اقلیم کردستان فعال هستند. در زمینه اقتصادی نیز خرید و فروش نفت و فرآوردههای لبنی بخشی است که بازرگانان اسرائیل مدتی است به آن وارد شدهاند. ( مثلا روزنامه عبری یدیعوت اهرنوت در مورخ 21 . 02 . 2013 نوشته که شیر (البان)در کارگاه تولید شیر(البان) اسرائیل تولید می شود که در اربیل مستقر است.) از همه مهمتر فعالیتهای فرهنگی است که اسرائیل در بخش شمالی اقلیم کردستان انجام میدهد که از آن جمله میتوان به ترجمه کردی برخی فیلمها که با جهتگیری خاص تولید شدهاند و غالبا ماهیتی ضد ایرانی دارند و نیز انتشار مجلههای مختلف به زبان کردی اشاره كرد. حتی 1 - 2 کشتی نفتی هم در این مدت اقلیم به اسرائیل فروخته است. از علوی کیا و امانی شنیده ام که پسران بارزانی – ادریس و مسعود – در اسرائیل دوره هایی جاسوسی و امنیتی دیدند و از سال 1968 اداره اطلاعات و امنیت در داخل این حزب – تحت عنوان پاراستن – درست شد که Yediot aharnoot هم می نویسد که موساد، پاراستن را درست کرد. جک اندرسن - روزنامه نگار امریکایی هم می گوید که پس از 1975 رابطه بارزانی و اسرائیل قطع نشد و سال 1972 هم نوشته : هر ماه یکی از اسرائیل می اید و 50 هزار دلار به بارزنی می دهد و سفرهای بارزانی و گروهش به اسرائیل ادامه داشت و در جنگ علیه فلسطینی ها هم عکس هایش موجود است که مصطفی بارزانی و محمد عثمان به دیدار از جبهه های اسرائیلی می روند. البته بعد از مرگ مصطفی بارزانی در 1357، می بینیم که در ارتش اسرائیل برایش مارش پخش می کنند و مراسم یادبود می گذارند!
و در گزارش سیا هم هست که ژنرال زفی زامیر هم در عراق با بارزانی همکاری می کرد و در کتاب ادموند غریب آمده از سال 2001 هم می بینیم که گروه گروه به کردستان می آیند و بیشتر بعد از 2003 ، یادمان نرود که 12 / 5 / 1996 بود که یک افسر اسرائیلی به سان محافظ بارزانی، کمین عراقی ها خنثی کند و هنوز هم این محافظ ها هستند و مقاله گسدان در آژانس یهود منتشر شده . در آمریکا هم سیمور هیرش اعلام کرد که در قالب مهندس های آب بعد از 2003 اسرائیلی ها به وفور در کردستان شمالی یافت می شوند.