به گزارش «تابناک تهران»؛ زلزله بم جدا از همه جنبههای فنی و ناظر بر ساختمان سازی، فرصتی بود برای انسانسازی و چه خوب، کسی که در بم نگاه داشتن آتش شوق سالهای خون و شهادت را در سینه خود به ظهور رساند و چند سالی بعد، پاداش حقیقی خود را دریافت کرد.
حاج احمد، تنها مرد سالهای مقاومت و جهاد علیه دشمن بعثی نبود، بلکه هر جا ندای مظلومیشنیده میشد، باید زودتر از همه به دفاع برمیخاست.
خبر حادثه دلخراش زلزله بم را که شنید، اندوه همه وجودش را فرا گرفت؛ آن قدر که پیش از همه به نجات زلزله زدهها شتافت؛ «نخستین ناجی زلزلهزدگان بم»، کسی نبود جز یادگار سالهای دفاع مقدس، حاج احمد کاظمی؛ همان گونه به سان سالهای جانبازی در جبههها گمنام و ناشناس، پیش از همه خود را به بم رسانده و مشغول کمکرسانی بود.
اگر او را میان آوارهها و جنازهها، موقع انتقال مجروحان و خارج کردنشان از زیر آوار و با آن چشمهای خسته و نیمه باز، میدیدی، هرگز باور نمیکردی که «فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران» باشد، صد ساعت تمام، چشمهایش با خواب بیگانه بودند و او بیدارتر از همیشه، در پی «خدمت» بود.
باند فرودگاه را در اختیار خودش گرفته بود و کنترل و هدایت هواپیماها و بالگردهای حامل مجروحین را بر عهده داشت، با تدبیر او هر 12 دقیقه، یک فروند هواپیما یا بالگرد دو ملخه حامل آسیب دیدگان، از فرودگاه پرواز میکرد و به سرعت، 30 هزار مجروح از بم انتقال داده شد؛ این تنها با درایت و دلسوزی حاج احمد کاظمیممکن بود و بس.
شاید کسی باور نمیکرد، خواب در برابر دیدگان احمد کاظمیچنان سر تسلیم فرود آورد که پس از 100 ساعت بیداری او به خواب نرفته، بلکه بیهوش شود و به همه ما فرورفتگان در روزمرگیهای خود، نشان دهد که در روزگار صلح نیز مردانی هستند که بر خلاف ظاهر آرام خویش، هنوز هم مرد جنگند.
محسن رضایی در این رابطه نوشته است: «زلزله بم منجر به کشته شدن قریب سی هزار نفر و زخمی شدن افراد بسیاری و بیخانمان شدن بیش از صد هزار نفر شد در همان ساعات اولیه تمامی سیستم اداری و خدماترسانی فرمانداری بم و استانداری کرمان از کار افتاد؛ دولتیها با یک تأخیر 24 ساعته از خود عکسالعمل نشان دادند، ولی احمد کاظمی همان روز خودش را به سرعت به فرودگاه بم رساند.
تمام امکانات هوایی، از هواپیما گرفته تا هلیکوپتر نیروی هوایی سپاه را به منطقه برد و در آنجا مستقر شد و به سرعت به تخلیه مجروح پرداخت، بیش از 10 هزار نفر مجروح را به بیمارستانهای تهران، کرمان، اصفهان و سایر شهرستانها رساند و جان هزاران نفر را نجات داد.
روز دوم زلزله بم که خودم را به ایشان رساندم در کنار باند در ماشین لندکروز که بیسیمها روی آن کار گذاشته بود مرتب با خلبانان و کادر پرواز از یک طرف و امدادرسانان در باند از سوی دیگر صحبت میکرد، چهره خسته او حکایت از بیخوابی او میکرد، شب در یکی از چادرهای کنار باند چند ساعتی خوابیدم، قبل از نماز صبح که بیدار شدم، نگاهی به باند کردم، دیدم هنوز احمد در حال کار کردن است او قهرمان گمنام بم بود.»
انتهای پیام/