به گزارش تابناک خراسان رضوی در ويژه نامه نوروزي 94 روزنامه خراسان با همسر شهید مصطفی احمدی روشن منتشر شده است که در بخشی از ویژهنامه نوروزی 94 روزنامه خراسان سؤال شده «در مديريت خانواده چطور مساله را حل کرديد؟ »
همسر شهید پاسخ میدهد: « از اولي که ما ازدواج کرديم ايشان ميدانستند که من دنبال فرماندهي در خانه نيستم و اين براي آقا مصطفي مهم بود و با هم در اين مورد صحبت کرده و روحيه هم را شناخته بوديم و تفاهم داشتيم .بگذاريد کمي مصداقيتر بگويم. مثلا ايشان خيلي عاشق ماشين بود و شايد چند مدل ماشين از 206 تا گل تا ماکسيما و تويوتا تا آزرا خريدند البته من مشکل داشتم و ميگفتم درست نيست آدم اين قدر دنبال عوض کردن ماشين باشد. اما در زندگي مصطفي يک چيز خيلي آشکار بود و آن اين که او به هيچکدام از اين ماشينها و امکانات دل نميبست. درست است که سعي ميکرد به قول معروف راحت زندگي کند اما هيچ گاه اهل اسراف و ريخت و پاش و ... نبود.
حتي يکي از اقوام ما ميگفت من فکر ميکردم از آقا مصطفي حزباللهي ترم اما او شهيد شد و معلوم شد ميشود ماشين خوب سوار شد، لباس مارک دار پوشيد ، شيک زندگي کرد و بهترين هتل رفت اما شهيد هم شد زيرا موضوع اين است که نبايد دلبستگي داشت. خود مصطفي ميگفت من پول را به زحمت درميآورم و به راحتي خرج ميکنم چون به مال دنيا دلبستگي ندارم. اين را هم بگويم که در عين حال بهترين کمکها را به اطرافيان ميکردند مثلا در روستاهاي اطراف نطنز و کاشان خانوادههايي بودند که ما بعد از شهادت مصطفي متوجه شديم از ايشان کمک دريافت ميکردند.»
در بخش دیگری از مصاحبه به نقل از همسر شهید آمده است:
«شايد براي برخي آرمانگرايانه باشد اما چون آقا مصطفي خيلي عاشق حضرت علي(ع) بودند و به نوعي در نهجالبلاغه غرق بودند بيشتر صحبتهايش در مورد نهجالبلاغه و مرتبط با آن بود و ازآنجا مصداق ميآورد.»
جالب
اینکه سال گذشته علي اکبر صالحي که بین سالهای 1388 تا 1390 هم رئیس سازمان انرژی
اتمی بوده است، در مصاحبه با ویژهنامه نوروز 93 روزنامه خراسان، گفته بود:
«شهيد احمدي روشن سال 83 وارد سازمان شده بود و زمان من معاون بازرگاني و عضو هيات مديره شرکت کالا الکتريک شد و همين حکم معاونت را هم داشتند [يعني پس از اين که من از سازمان رفته بودم هنوز معاون بودند ] که به شهادت رسيدند . آيا من کار بدي کردم؟ بپرسيد قبل از حکم من، سمت آقاي احمدي روشن چه بوده است؟ من کار بدي کردم چون ايشان را بچه حزباللهي و مورد اعتماد ميدانستم معاون بهترين وبزرگترين شرکت سازمان کردم و حساسترين شغل را به او دادم ؟»
شهید احمدی روشن متولد 1358 و روستازاده (در روستای سنگستان استان همدان) است، سال 1377 وارد دانشگاه صنعتی شریف و در سال 1381 فارغالتحصیل شد. احمدی روشن در دی ماه سال 1390 به شهادت رسید.
خواننده احتمالاً با خود میاندیشد که با حداکثر 7 سال سابقه کاری و نهایتا 3-2 سال پست مدیریتی حقوق دریافتی به چه میزان بوده است که صحبت از لباس مارک، بهترین هتل، آزرا، ماکسیما ... میشود!
این خاطرات مربوط به چه زمانی و کدام مقطع و چه برشی از سلوک زندگی ایشان است؟ مبادا مردم را در سبک زندگی ایرانی - اسلامی دچار ابهام و تردید کنیم؛ بالاخره بنا بر آموزههای قرآنی و نیز سیره رسول مکرم اسلام و عترت و تاکیدات ولایت ، در جامعه ای که کثیری از مردم وضعیت مالی مناسبی ندارند و کم نیستند مستضعفانی که سر گرسنه بر بالین میگذارند سادهزیستی ارزش است یا بهرهمندی از بهترین هتل و خودروی آزرا؟! استفاده از تولید ملی و داخلی یا لباس مارک؟ و مواردی از این قبیل و آیا الگوی علوی و رسم زندگی حضرت مولا در نهج البلاغه که شهید احمدی روشن غرق در آن بودهاند بر کدامین مسیر و راهبرد روشن استوار است؟!
به
هر حال، بنظر میرسد تبیین سبب اسوهگی شهدا ضروریست و اینکه رسم زیستن آنها چگونه بوده که وارستگی و مرگ سرخ را برایشان رقم زده و بهشت را برایشان به ارمغان آورده است تا نسل جوان امروز بداند که راز چاودانگی شهدا در ایمان و باور آنها و ولایتپذیریشان بوده و ایثار و مجاهدت سخت کوشانهشان را دریابد تا هرچه بیشتر بتواند از آنها الگو بگیرد و البته باید بیشتر مراقب بود تا تصویری که از شهدا ترسیم میشود به ضد تبلیغ و به عکس آرمان شهدا و منویات امام شهدا ، بدل نشود.
همچنین این گونه تصویرسازی ها میتواند به مستمسکی برای رسانههای بیگانه و معاندی بدل شود که کاملا مراقب هستند و می توانند از این رهگذر به تحلیلهای روانشناختی بپردازند.
و اما براستی انبوه پرسشهایی که خبرنگار رسانه وزین خراسان میتوانست از همسر یک شهید مجاهد در جنبش نرم افزاری بپرسد و مطرح نکرده است کدامهاست؟! و آیا اینگونه برخورد با سرمایههای ملی و معنوی امروز و فردای امت و جامعه اسلامی ایران چه سرانجامی خواهد داشت !؟