خانه کوچک، فضاها تنگ، ترافیک سنگین، جمعیت زیاد و هزینهها بالاست؛
آلودگیها بیداد میکنند و والدین سخت گرفتار هستند تا برای تهیه مایحتاج
زندگی در مقابل خانواده، شرمنده نشوند. همه اینها موجب شده تا نتوانیم
نیازهای واقعی روحی و روانی کودکان و نونهالانمان را تأمین و برآورده کنیم.
آمار نشان میدهد که روزانه هزاران کودک بین سنین سه تا 12سال راهی مراکز
درمانی روحی و روانی شوند. افسردگی، اوتیسم، پرخاشگری، لکنت زبان، بیش
فعالی و نیز بیماریهای روحی و روانی دیگر کودکانمان را در این رده سنی
آزار میدهد و آینده آنان را با مخاطرات جدی مواجه میکند. طبق اطلاعات به
دست آمده در شهرستان یزد تنها 60کلینیک مجاز رواندرمانی فعال است، در
حالی که مراکز مشاوره، پزشکان متخصص، مراکز وابسته به بهزیستی و نظام
روانشناسی وروانشناسان مهدکودکها جدا از این آمار در این حوزه فعالیت
میکنند. مراجعه ماهانه بیش از 3 هزار کودک در رده سنی سه تا 12 ساله آمار
نگرانکنندهای است.
چه کنیم؟ چه کسی مسوول است؟ آیا میتوان در برابر این مهم بیتفاوت بود؟
کودکان نسلهای آینده کشورمان هستند. باید فکری کرد. اساس و بنیان هر جامعه
به اعتبار توان نیروی انسانی آن است. به اعتقاد تمام محققان و متخصصان
شخصیت هر فرد از 3تا12سالگی شکل میگیرد. روانشناسان معتقدند بیشتر
توصیههای درمانی برای جلوگیری و درمان این بیماریها، رفتن به طبیعت و
فضای باز و بازیهای کودکانه است. اما ما عملا کودک را در خانههایی کوچک
محبوس کردهایم. از همه مهمتر وسایل موجود در منزل نیز این محدودیت را
مضاعف میکند.
سالهاست که اروپاییان و کشورهای پیشرفته در صدد رفع این مشکل بر آمدهاند.
آنها راهاندازی مدارس طبیعت را مد نظر قرار دادند. مدارسی، بدون
ساختارهای مدیریتی، کتاب، کاغذ و روندهای آموزشی کلیشهای که با رها کردن
کودکان و نونهالان در طبیعت به آنها آزادی عمل میدهد تا ضمن انس با طبیعت،
با گل و خاک، پرنده و چرنده، درخت و آب و زمین، باران و برف، سرما و
یخبندان آشنا شوند و آنها را بشناسند، لمس کنند، حس کنند، بازی کنند و در
کنار آن، بیاموزند که ساز و کار طبیعت چیست و با برداشتهای خود فکر کنند و
روح و روان خود را پرورش دهند. اگرچه این اقدام در کشور ما نوظهور و
نوپاست اما در مناطقی که مدارس طبیعت کار خود را شروع کردهاند نتایج بسیار
مطلوب و امیدوار کننده بوده است و والدین از این حرکت استقبال و اظهار
رضایت میکنند و اذعان دارند که حال کودکان و رفتارشان کاملا تغییر یافته و
آثاری از افسردگی و بیماری در آنها دیده نمیشود.
آموزش و پرورش، شهرداری، تربیت بدنی و سازمان میراث میتوانند برای شروع
اقدام کنند. یزد از نظر دارابودن مکانهای تفرجگاهی، بینهایت فقیر است.
فضای سبز اندک، خیابانهای بیروح و نبود پیادهروهای مناسب وچشماندازهای
زیبا، نبود مسیر دوچرخه سواری و پارکینگ کافی توأم با اقلیم خشک و خشن نیز
به این موارد دامن زده و در مقام مقایسه با سایر شهرهای ایران میتوان گفت
که وضعیت نامطلوبی دارد. شهرداری یزد میتواند با راهاندازی مدارس طبیعت و
به وجود آوردن امکان استفاده کودکان از فضاهای طبیعی زیبا، گام موثری برای
بهبود وضعیت روحی- روانی کودکان معصوم شهرمان بردارد. مسؤلان استان نیز
باید نظر خیران مدرسهساز را به این امر خطیر معطوف و به آنان القا کنند که
آینده کودکانمان در خطر است. اگر این خطر را جدی نگیریم، یزد افق روشنی
نخواهد داشت. یکبار دیگر عزم ملیمان را به نمایش بگذاریم.