به گزارش
تابناک یزد به گونهای که افراد در آنِ واحد هم در فضای مجازی و هم در فضای واقعی زندگی میکنند! در کنار معدود ابعاد مثبت این رویکرد، عواقب سوئی نیز بر حضور در شبکههای اجتماعی بویژه در حوزه تضعیف باورها و ارزشهای اخلاقی مذهبی مترتب است که در گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهری سیف، رئیس مؤسسه بهداشت معنوی، استاد حوزه و دانشگاه و مؤلف کتابهای «آرامش معنوی» و «حقیقتِ یوگا» به آنها پرداخته ایم که از نظرتان میگذرد:
آیا میتوان برای رسانههای جمعی بویژه شبکههای اجتماعی در مهندسی ارزشها و باورها در جامعه نقش ویژهای قایل شد؟ از چه منظر و چگونه؟
- یکی از عوامل جامعه پذیری و درونی سازی ارزشها و باورها رسانهها هستند، رسانهها به طور مستقیم در اینکه مردم چه چیزهایی را ارزش بدانند و چه باورهایی داشته باشند و در مقابل، چه چیزهایی را
بی ارزش بدانند و چه مسایلی را کنار بگذارند، تأثیرگذارند؛ یعنی در کنار والدین، نهادهای آموزشی و گروه همسالان، رسانهها نقش مهمی در شکل گیری باورها و ارزشهای فرد و جامعه دارند و هر چه قلمروی استفاده از رسانهها بیشتر شود، نقش و تأثیر آنها نیز بیشتر میشود. به عنوان مثال زمانی مردم رادیو گوش میکردند و باورها و ارزشهایشان از آن متاثر میشد، سپس تلویزیون روی آنها اثرگذار بود، اما امروز به نظر میرسد مردم ساعات زیادی را در شبکههای اجتماعی از طریق رایانه و تلفن همراه سپری میکنند و طبیعتاً امروز مؤثرترین
رسانه ای که به باورهای مردم شکل میدهد، این شبکهها هستند، به طوری که اگر بین گفتههایی که از طریق این شبکهها منتشر میشود، با آنچه رسانه ملی منتشر میکند، مقایسهای داشته باشیم، برخی مخاطبان محتوای این شبکهها را میپذیرند.
آیا میتوان از شبکههای اجتماعی با چنین دامنه اثرگذاری، انتظار تقویت باورهای دینی را داشت و از ظرفیت آن در این مسیر استفاده کرد این شبکهها خود منجر به تضعیف این باورها میشوند؟
- در پاسخ به این پرسش باید شیوه عملکرد و تأثیرگذاری و مدیریت و هدایت شبکههای اجتماعی را مد نظر داشت و بررسی کرد.
در مسأله نخست، شیوه تأثیرگذاری آنها به این ترتیب است که با ارایه حجم انبوهی از دادهها به کاربران، مانع از تفکر آنها میشوند؛ یعنی در این شبکهها با بمباران اطلاعات روی ذهن مخاطبان مواجهیم و وقتی حجم ورودی اطلاعات بالا میرود، ذهن نمی تواند پردازش کند، آن گاه شیوه تأثیرگذاری رسانه این طور میشود که پیامهای پرتکرار در ذهن ماندگار شده و پیامهای کم تکرار اصلاً دیده نمیشود.
به این ترتیب مخاطبان به شدت
تلقین پذیر میشوند؛ یعنی خیلی فرصت فکر کردن ندارند و تکرار پیامهای واحد با مضامین مشترک، ساختار ذهنی و فکری آنها را شکل میدهد و بر اساس این آگاهیها، ارزشها نیز معنادار یا بیمعنی میشوند، به عبارت دیگر آن دسته از باورهایی که در ارتباط با اطلاعات حاشیهایاند، بیمعنی شده و ناخودآگاه از ذهن کاربر حذف میشود. در چنین شرایطی باورها و ارزشهای بسیار سطحی شکل میگیرند و ارتباط آن ارزشها و باورها با حسیّات و تمایلات اولیه انسان مهم میشود، یعنی ارزشهایی که ما را به لذتهای زودگذر دعوت میکند، در ذهن تثبیت میشود و ارزشهای مهم به حاشیه میرود؛ زیرا فرصت تفکر روی آنها نیست، بنابراین ظرفیتهای سطحی مردم برای ادراک پیام مؤثر واقع میشود و در این شرایط ورودیهای اطلاعات، سطحی و مرتبط با تمایلات اولیه بوده و پایدار نیستند.
این شرایط در تضعیف باورهای دینی و ارزشهای فرهنگیِ اصیل تأثیر دارد؛ ممکن است به نظر بیاید که میتوان از این فضا در تقویت باورهای اصیل استفاده کرد، اما این تلقی اشتباه است؛ زیرا باورهای اصیل در تفکر جا دارند و با ساز و کارهای اندیشمندانه تثبیت میشوند، نه با حسیّات یا تمایلات اولیه، آن هم در شرایطی که تفکر رنگ باخته است.
در چنین فضایی نمی توان باورهای حقیقی را تثبیت کرد؛ زیرا تثبیت آنها در گرو تفکر و ادراک قوی است؛ بنابراین، شبکههای اجتماعی به شکلی که اکنون استفاده میشوند، به درد تقویت و ترویج باورهای دینی نمی خورند و در این باره کارایی ندارند.
در بُعد مدیریت چطور؟
- در بُعد مدیریت شبکههای اجتماعی باید گفت، تدبیری وجود داشته و مؤسساتی که این شبکهها را تولید و ترویج میکنند، هدف دارند و به محض اینکه هدفشان محقق نشود، فعالیت آنها را تعطیل میکنند و اگر استفادهای مغایر با اهداف خود از این شبکهها ببینند، محدودیتهایی را اعمال یا روی سیستم تجدیدنظر میکنند و این اتفاقات در حال رخ دادن است و برای همین برخی صفحات را از فیس بوک حذف میکنند. به عنوان مثال در فیس بوک صفحه انتفاضه نداریم یا امکان بارگذاری فیلم ضدصهیونیستی وجود ندارد!
این یعنی در مدیریت این شبکهها افرادی هوشمند و با برنامه نشسته اند و این شبکهها را توسعه میدهند و اگر هدفشان محقق نشود، محدودیت و ممنوعیت اعمال میکنند.
با این نگاه شبکههای اجتماعی دارای تأثیرات و کارکردهای منفی در حوزه باورهای دینی هستند؟ آیا حیازدایی را میتوان از جمله این کارکردهای منفی دانست؟
- یکی از ظرفیتهای منفی این شبکهها این است که افراد میتوانند با هویت مجازی، خود را معرفی کنند، یعنی به صورتی ظاهر شوند که گویی خود نیستند و این موضوع سبب میشود کنترل اجتماعی و حتی خودکنترلی در فرد و جامعه تضعیف شود؛ زیرا ما گاهی از خودمان در انجام برخی کارها خجالت میکشیم و مفهوم حیا یعنی اینکه انسان در هنگام عمل، حضور و وجود ناظر را حس میکند که این ناظر میتواند خدا، خود و دیگران باشند و انسان را به شرم وا دارند. اما در شبکههای اجتماعی از آنجا که فرد میتواند با هویت غیرخودی ظاهر شود مسأله حیا که در ارتباطات اجتماعیِ واقعی شکل میگیرد، کاملاً محو میشود؛ یعنی ممکن است با غفلت از حضور خدا، حیا را نیز از دست داده باشیم.
از این رو و در سایه از دست دادن مبنای حیا در پرتو ارتباط در شبکههای اجتماعی، قابلیت رشد معنوی و فکری انسان از بین میرود و در فضایی موهوم و غیرواقعی با مبنای تخیلات لهو و هوسها رشد میکند.
متأسفانه ماهیت شبکههای اجتماعی فاسد است و فساد در آنها بسرعت رشد میکند که در تضعیف باورهای دینی مؤثر است.
این حیازدایی و کنار نهادن چارچوبها و موازین عرفی، اخلاقی و مذهبی چه عواقبی در پی دارد؟
- بعد از تضعیف باورهای دینی و حیا در شبکههای اجتماعی، استانداردهای جامعه و عادتهای مردم تغییر میکند، به عنوان مثال وقتی کسی در فضای مجازی عادت کرد با همکلاسی خود از جنس مخالف شوخی کند، ممکن است در فضای واقعی هم این کار را بکند و این یعنی تغییر ارزشها.
از این روست که گفته میشود، ما ناخودآگاه در فضای مجازی بی اخلاقی و لاابالی گری نسبت به باورهای دینی را تمرین میکنیم، هر حرفی را میزنیم، هر متنی را میخوانیم، هر عکس و فیلمی را میبینیم و بعد در دنیای واقعی رفتار و اعمال و تفکر و نگرشمان را تغییر میدهیم. بنابراین میانگین باورهای ارزشی و دینی مردم کاهش مییابد و این یعنی کارگاه تضعیف اخلاق و ارزشهای دینی!
آیا میتوان رواج خرافات و ضربه زدن به باورهای دینی از این طریق را نیز از کارکردهای سوء شبکههای اجتماعی دانست؟
- شبکههای اجتماعی با عرضه متراکم و حجم بالای اطلاعات، مانع از تشخیص و انتخاب اندیشمندانه میشوند، در این شرایط، تکرار اثرگذار است؛ زیرا آنچه با حس ما در ارتباط است، پر رنگ و برجسته میشود و در چنین شرایطی خرافات رشد میکند و هر چه عامل حسی در این خرافات بیشتر باشد، چون متفکرانه نیست، براحتی در فضای مجازی رشد میکند. از این رو، شبکههای اجتماعی قابلیت تقویت باورهای دینی را ندارند؛ زیرا کارها در این شبکهها سطحی است.
چه راهکار پیشگیرانه ای برای کاهش این کارکردهای منفی در شبکههای اجتماعی پیش بینی شده است؟
- ما باید ساختار تربیتی مردم را به سمت اندیشمند شدن، منتقد بودن نه حسی و لذت جو بودن و کنش پذیر بودن هدایت کنیم. متأسفانه تاکنون روال بر این بوده که فرد در نظام آموزشی ما کودک وارد و جوان خارج میشود، بدون آنکه این اندیشمند شدن و منتقد بودن به او آموزش داده شود!
البته بتازگی تغییراتی رخ داده، اما اینکه کودک صرفاً متنی را حفظ کند یا رسانهها به جای حرکت اندیشمندانه به
سطحی گرایی و لذت گراییِ صرف توجه کنند، به رکود و حذف تفکر اندیشمندانه میانجامد و این چنین کاربران سخاوتمندِ شبکههای اجتماعی، سرمایه فکری خود را از دست میدهند؛ بنابراین، پیش از اینکه فرد به این شبکهها دسترسی بیابد، باید تفکر اندیشمندانه را در او تقویت کنیم تا استفاده او از این شبکهها در مسیر صحیح باشد.
من شخصاً شاهدم افراد اهل مطالعه و اندیشمند استفاده هوشمندانه ای از این گونه ابزارها دارند و راههای دیگری را برای کسب اطلاعات برمی گزینند؛ این یعنی تقویت شاکله شخصیتی و عنصر اندیشمندی به ما در مدیریت کاربری ابزارهای نوین ارتباطی، از جمله شبکههای اجتماعی کمک میکند.